به نقل از www.shabanali.com :
وقتی احساس میکنم مشکلات به حدی بزرگ شده اند که به راحتی نمیتوانم از کنارشان عبور کنم شعری از Portia Nelson را می خوانم. نام شعر «زندگینامه من در پنج فصل» است. این شعر یکی از نیایشهای اختصاصی من است. امیدوارم خواندن آن برای شما هم منبع الهام باشد.
فصل اول – در خیابان قدم می زدم،
چاهی در مسیر من قرار گرفت، درون چاه سقوط کردم. در چاه گم شدم. خسته و نومید.
می دانستم که سقوط، به خاطر اشتباه من نبود. مدتها طول کشید تا راهی به بیرون یافتم.
فصل دوم – در خیابان قدم می زدم،
چاهی در مسیر من قرار گرفت، سعی کردم وانمود کنم چاه را نمی بینم.
دوباره در چاه افتادم! باور نمیکردم دوباره گرفتار همان چاه شوم و سقوط کنم. سقوطی که به خاطر اشتباه من نبود.
مدتها طول کشید تا راهی به بیرون یافتم.
فصل سوم – در خیابان قدم می زدم،
چاهی در مسیر من قرار گرفت، چاه را دیدم. اما عادت کرده بودم که درون چاه بیفتم.
دوباره در چاه افتادم. میدانستم که سقوط در چاه، اشتباه من است. به سرعت بیرون آمدم.
فصل چهارم – در خیابان قدم می زدم،
چاهی در مسیر من قرار گرفت. از کنار آن گذشتم.
فصل پنجم – در خیابان دیگری قدم زدم…
————————————————————-
کسانی که مفهوم نمایشنامه زندگی را میدانند از فصل سوم این شعر، لذت بیشتری می برند. من این شعر را همچون نیایشی آسمانی در مواجهه با مشکلات می خوانم و میکوشم مسیر زندگی خود را به شکلی عوض کنم که اگر هم در چاه می افتم، لااقل در چاه تکراری نیفتم.