درباره من

امروز عصر با دو تا از دوستان رفتیم کافی شاپ، تا به حال نرفته بودیم اونجا،از پله های ورودی رفتیم بالا،در چوبی رو فشار دادیم و وارد شدیم،در لحظه اول جز دود سیگار چیزی ندیدیم،بعدش کم کم شوک برطرف شد و تونستیم یه چیزایی ببینیم،یه آقای محترمی که موهاشو دمب اسبی کرده بود و ماهرانه دود سیگارش رو تو هوا ول میداد، یه خانوم محترم تری که موهاشو زرد جوجه ای کرده بود و الحق تو سیگار دود کردن حریف آقای فوق الذکر بود، و در نهایت چندین جفت چشم که طوری بهمون نگاه میکردند انگار وارد منطقه ممنوعه شدیم! دلم میخواست بهشون بگم به خدا مشکل از ما نیست،مشکل از شماست! اما خب نشد دیگه،ما اقلیت بودیم،خیلی راحت بدون اینکه حرفی بزنیم و یا حرکت اضافه ای انجام بدیم،در چوبی رو کشیدیم و خارج شدیم،به همین سادگی!



 
 

درج شده در تاریخ ۹۲/۰۴/۱۸ ساعت 00:02

کاربران آنلاین (0)