|
مستانه.پیرایش
(abcdz2 )
آلبوم:
تصاویر پروفایل
کد برای مطالب، وب سایت و وبلاگ:
بازدید کل:
120 بازدید امروز: 76
توضیحات:
به دلم می گویم
شاید این شعرفرو سوخته در شمع شبم شاید این نامه که برباد نوشتم بر دوست برتن باد بماند وبه دستش برسد نیمه شبی شاید این درد مدام به سرانجام رسد شاید این رنج همیشه به سحر هم نرسد وتن خونی ورنجور وپراز تاول من ره خود یابدو از حادثه بیرون بشود نیمه شبی شاید این خانه بی رونق رویاهایم شاید این کلبه تاریک و خموش ازسر معجزه ای آینه باران بشودنیمه شبی به دلم می گویم مدتی هست دعا می خوانم مدتی هست نگاهم به تماشای خداست مدتی هست امیدم به خداوندی اوست نغمه اشک مرا گوش خدا می شنود شاید این قفل دروغین که به بغضم زده ام با سر نیشترخاطره ای باز شود شاید این گریه آرام فغانی بشود نیمه شبی مرغ جانم هوس رنگ پریدن دارد ومن بندی رویای زمین قفسی جنس قناعت برو ساخته ام به دلم می گویم قفسم کم رمق است شاید این دخمه بی پنجره در هم شکند شاید این عمر قفس گونه به پایان برسد نیمه شبی به دلم میگویم به دلم میگویم ودلم میگوید همه اینها وعده ست همه اینها سخنانیست که من می دانم از برای غم هر روزه ی من میگویی پر از شاید و ای کاش و اگر پر ناباوری اند به دلم میگویم عازم یک سفرم سفری دور به جایی نزدیک سفری از خود من تا به خودم شاید این بار سفر چاره کارم بشود شاید این وعده بیهوده به جایی برسد نیمه شبی...
درج شده در تاریخ ۹۲/۰۵/۰۳ ساعت 17:33
برچسب ها:
1
لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید. |
کاربران آنلاین (0)
|