درد را وارونه هم کنی آخرش به خودش می آید و پی و ریشه أت را می سوزاند،دنیا مرا به سخره گرفته،کارد به استخوان رسیدن میدانی یعنی چه؟یعنی;دردی مسکن درد دیگری باشد و آن قدر در بن بست فرو رفته باشی که أفیون را تنها مداوای دل بیمارت بیابی،آخرش به آینه نگاه کنی،کسی را بیابی که شبیه توست با این تفاوت که این من درون آینه باخته است تمام خودش را به خودش…ای عاشق اینبار برایم به سیم آخر بنواز تا من هم دیوانه وار به سازت برقصم …
اینبار با تمام جرئت مرا فراخوان تا برایت تمام خلقت را زیر پا بگذارم !
برایم کمی از عشق بگو تا برایت مملوء از جنون شوم …
شیرین و فرهاد را حتی یادی مکن !
من اینجا زهر نبودنت را هزار بار چشیده ام برای یک بار هم که شده بگذار عطر پیراهنت را ببویم …