 |
رتبه کلی: 5442
|
|
|
نامه ای به یک فاحشه
نامه ای به یک فاحشه
راستی روسپی! از خودت پرسیدی چرا اگر در سرزمین من و تو، زنی زنانگی اش را بفروشد که نان در بیارد رگ غیرت اربابان بیرون می زند اما اگر همان زن کلیه اش را بفروشد تا نانی بخرد و یا شوهر زندانی اش آزاد شود این «ایثار» است !
مگر هردو از یک تن نیست؟
بفروش ! تنت ر... تاریخ درج: ۹۰/۱۰/۲۶ - ۰۰:۱۳
( 1 نظر , 290
بازدید )
خیانت
خیانت
مرد جوانی نزد پدر خود رفت و به او گفت :
- می خواهم ازدواج کنم . پدر خوشحال شد و پرسید :
- نام دختر چیست ؟ مرد جوان گفت :
- نامش سامانتا است و در محله ما زندگی می کند . پدر ناراحت شد . صورت در هم کشید و گفت :
- من متاسفم به جهت این حرف که می زنم . اما تو نمی توانی با ای... تاریخ درج: ۹۰/۱۰/۲۶ - ۰۰:۱۰
( 1 نظر , 272
بازدید )
دوست داشتن...
غریب است دوست داشتن.
و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن…
وقتی میدانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد …
و نفسها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده..
به بازیش میگیریم …
هر چه او عاشقتر، ما سرخوشتر…
هر چه او دل نا... تاریخ درج: ۹۰/۱۰/۲۶ - ۰۰:۰۸
( 0 نظر , 342
بازدید )
زن
دو زن هرگز با يكديگر دوستي و محبت نمي ورزند، مگر به خاطر
"كوبيدن زن سومي!"
آلفونس كار
همسرم من را به سوي موفقيت ، رهبري كرد.
چارلي چاپلين
هر چيزي كه در زندگي من يافت مي شود ، نتيجه همكاري و صميميت زن من است.
كنفيسيوس
قلب زن پرتگاهي است هولناك كه عمق آن را نمي توان... تاریخ درج: ۹۰/۱۰/۲۶ - ۰۰:۰۴
( 0 نظر , 276
بازدید )
به سلامتی کسی که نظر میده
به سلامتی کسی که این پست و بخونه و "نظر یادش نره"
*****
به سلامتی رفیقی که تو رفاقت کم نزاشت ولی کم برداشت تا رفیقش کم نیاره...
*****
به سلامتی مداد پاک کن که به خاطر اشتباه دیگران خودشو کوچیک میکنه...
*****
به سلامتی اونایی که تو اوج سختی ها و مشکلات به جای اینک... تاریخ درج: ۹۰/۱۰/۲۶ - ۰۰:۰۲
( 0 نظر , 316
بازدید )
هه هه هه.....
با کلی شوق و ذوق رفتم خونه، می گم پدر جان استادمون گفت بین همه ی کلاس ها من بالاترین نمره رو گرفتم.
میگه: ببین دیگه بقیه چقدر خنگن..
*****************
پدر به دختر: دخترم این موقع شب تو بالکن چیکار میکنی؟
دختر: دارم ماهو میبینم بابایی!
پدر: پس بی زحمت به ماهت بگو خبر مرگش او... تاریخ درج: ۹۰/۱۰/۲۵ - ۲۳:۵۸
( 0 نظر , 313
بازدید )
حرف دلتو بزن
حرف دلتو بزن
پسری یه دختری رو خیلی دوست داشت که توی یه سی دی فروشی کار میکرد. اما به دخترک در مورد عشقش هیچی نگفت. هر روز به اون فروشگاه میرفت و یک سی دی می خرید فقط بخاطر صحبت کردن با اون… بعد از یک ماه پسرک مرد… وقتی دخترک به خونه اون رفت و ازش خبر گرفت مادر
... تاریخ درج: ۹۰/۱۰/۲۴ - ۱۸:۳۹
( 1 نظر , 277
بازدید )
هیچوقت زود قضاوت نکن
هیچوقت زود قضاوت نکن....
ﻣﺮﺩ ﻣﺴﻨﯽ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﭘﺴﺮ25ﺳﺎﻟﻪ ﺍﺵ ﺩﺭ ﻗﻄﺎﺭ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ.ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻣﺴﺎﻓﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ،ﻗﻄﺎﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺣﺮﮐﺖ ﮐﺮﺩ.ﺑﻪ ﻣﺤﺾ ﺷﺮﻭﻉ ﺣﺮﮐﺖ ﻗﻄﺎﺭ ﭘﺴﺮ25ﺳﺎﻟﻪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺷﻮﺭ ﻭ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﺷﺪ.ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻫﻮﺍﯼ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺣﺮﮐﺖ... تاریخ درج: ۹۰/۱۰/۲۴ - ۱۸:۳۷
( 3 نظر , 272
بازدید )
زورکی
زورکی
زن سردش شد. چشم باز كرد. هنوز صبح نشده بود. شوهرش كنارش نخوابيده بود. از رختخواب بيرون رفت.
باد پردهها را آهسته و بيصدا تكان ميداد. پرده را كنار زد. خواست در بالكن را ببندد. بوي سيگار را حس كرد. به بالكن رفت. شوهرش را ديد. در بالكن روي زمين نشسته بود و سيگاري... تاریخ درج: ۹۰/۱۰/۲۴ - ۱۸:۳۱
( 0 نظر , 263
بازدید )
پیرمرد
پیرمرد
يه مرد ۸۰ ساله ميره پيش دكترش براي چك آپ. دكتر ازش در مورد وضعيت فعليش مي پرسه و پيرمرد با غرور جواب ميده:
هيچوقت به اين خوبي نبودم. تازگيا با يه دختر ۲۵ ساله ازدواج كردم و حالا باردار شده و كم كم داره موقع زايمانش ميرسه. نظرت چيه دكتر؟
دكتر چند لحظه فكر ميكنه و ميگه: خب... تاریخ درج: ۹۰/۱۰/۲۴ - ۱۸:۲۸
( 0 نظر , 287
بازدید )
|
|
|
چگونگی درج آگهی در سایت و قسمت تبلیغات
سایت و اپلیکیشن آموزش زبان انگلیسی urg.ir
|