تا ابد خیری نخواهد دید از پروازها
کفتری وقتی که باشد بین کفتر بازها
میروم از جمعتان چیزی نمیگویم ولی
بشنویدم بعد ازاین از سوز بعضی سازها
آبروتان مثل ماهی و دهانم تنگ آب
واکنم قدری اگر آن را بریزد رازها
روی هم چسبیده لبهای من از شیرینی اش
بس که دارد شیره ی ناب (سکوت) اعجازها
بازهم پشت سرم حرف و حدیث آغاز شد
من که پایانی نمی بینم بر این آغازها
نوکر و ارباب خود هستم ز من بد گفته است
هرکسی رفع نیازش بوده دست نازها!
تا تک و تنها شدم دیدم به "حکم" زندگی
"تک" که باشی سرتری از"شاه" و از "سرباز"ها
منبع:
http://www.irafta.com/showtext.aspx?id=17367