فراموش کردم
رتبه کلی: 5087


درباره من
به نام خدای مهربانی ها : خدایا جای سوره ای به نام عشق در قرآنت خالیست که اینگونه آغاز می شود : و قسم به روزی که قلبت را می شکنند و جز خدایت مرهمی نحواهی یافت..........

دولتپور هستم اهل میانه"تبریز" ارومیه" اردبیل" جلفا "خوی"و....... فرق ندارند آذربایجانیام. و به آذربایجانی بودم می بالم..... . اینم www.addolatpour@yahoo.com ایمیل منه
دولتپور (adel52 )    

یکی بود یکی نبود

درج شده در تاریخ ۹۳/۰۵/۰۲ ساعت 19:51 بازدید کل: 180 بازدید امروز: 180
 

یکی بود یکی نبود

عاشقش بودم عاشقم نبود

وقتی عاشقم شد که دیگه دیر شده بود

حالا می فهمم که چرا اول قصه ها میگن

یکی بود یکی نبود

یکی بود یکی نبود . این داستان زندگی ماست . همیشه همین بوده . یکی بود یکی نبود . در اذهان شرقی مان نمی گنجد با هم بودن . با هم ساختن . برای بودن یکی ، باید دیگری نباشد.

هیچ قصه گویی نیست که داستانش این گونه آغاز شود ، که یکی بود ، دیگری هم بود . همه با هم بودند . و ما اسیر این قصه کهن ، برای بودن یکی ، یکی را نیست می کنیم .

از دارایی ، از آبرو ، از هستی . انگار که بودنمان وابسته نبودن دیگریست . هیچ کس نمیداند ، جز ما . هیچ کس نمی فهمد جز ما . و آن کس که نمی داند و نمی فهمد ، ارزشی ندارد ، حتی برای زیستن .

و این هنری است که آن را خوب آموخته ایم .

هنر نبودن دیگری

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۳/۰۵/۰۲ - ۱۹:۵۱
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)