دانی چه گفته اند بنی عوف در عرب؟ نسل بریده به که موالیده بی ادب!
((حضرت سعدی))
بدون حاشیه بپردازیم به اصل مطلب!
این روزها باز هم بحثی سایت را فراگرفت، با این مضمون که آیا پیام های خصوصی در سایت امنیت کامل را دارد؟ آیا کسان دیگری هم میتوانند به این پیام ها دسترسی داشته باشند؟ و ... سوالاتی از این دست! که با توضیحات آقای عزیزی(مدیر محترم سایت) در مطلب اخیر آقای امیرخیزی و همچنین توضیحاتی که قبلا ارائه کرده بودند میتوان گفت تا حدود زیادی این دغدغه فروکش کرد و مسئله حل شد.
ولی این بار مسئله از آن جایی شروع شد که لینک وبلاگی توسط اکانتی در سایت پخش شد، که این وبلاگ ظاهرا نشان میدهد شخصی با یک اکانت در طول ماههای اخیر پیامهایی را برای دیگر کاربران ارسال کرده است که این پیامها شاید برای مزاحمت، توهین، تحقیر ... یا هر علت دیگری فرستاده شده است.
در مرحله اول میتوان به راحتی آب خوردن صحت و سقم این تصاویر پخش شده از پیامهای خصوصی را به راحتی زیر سوال برد
به این تصاویر نگاه کنید.
همه این تصاویر با ابزار و امکانات کاملا ساده و ابتدایی ویندوز در عرض یکی دو دقیقه ساخته شده است و یقینا میتوان با اندکی وقت و حوصله (که متاسفانه بنده ندارم) بسیار ظریفتر و شکیلتر چنین تصاویری را ایجاد کرد



اما نکته ی دیگری که میخواهم در این مطلب خدمت دوستان عرض کنم این هست که چرا اصلا باید چنین کاری انجام شود؟ فرقی نمیکند که این تصاویر درست یا غلط باشد، مهم نفس کار هست که فقط و فقط برای بازی با آبروی طرف و خدشه دار کردن وجهه ان ساخته و پخش شده است.
رفتارهایی از این دست، تضاد چشمگیری با فرهنگ انسانی و اسلامی مردم ما دارد. در اسلام حفظ اندیشه و افکار کسان جزء وظایف و اخلاق است تا چه برسد به مسئله مهمی مثل آبرو که ارزشمندی آن در روایت "المومن اعظم حرمه من الکعبه .آبروی مومن از کعبه هم بالا تر است" کاملا توجیه شده است.
این کار، با کدام آئیین و دین و مذهب و رسمی هم خوانی دارد؟ کدام خط مشی انسانی و اخلاقی چنین کاری را تایید و یا پیشنهاد میکند. واقعا میتوان با بهانه هایی مانند : کینه، دشمنی، نفرت، لجبازی... هزار و یک بهانه دیگر چنین کاری را توجیه کرد؟ هزار و یک راه برای جلوگیری از این پیامها همانند قرار دادن در لیست سیاه، ارجاع دادن به مدیر سایت، پیگیری از طریق مراجع قانونی و ... میتوان یافت، ولی اگر هدف اخاذی یا چنین چیزی باشد، مسئله فرق میکند و نمیتوان این کار را با راهها و دلایل انسانی حل کرد!
لطفا این چند خط را که قبلا آقای امیرخیزی برایم نوشته بودند بخوانید، ازرمان " وقتی که من یابنده ای خوش شانس بودم " نویسنده آن " فاضل اسکندر " از انتشارات " پروگرس " روسیه شوروی ( نقل به مضمون ) :
من از لای دیوار دیدم که خواهرم با پسر جوان همسایه در حال خوردن مشروب بود در حالیکه به سن قانونی نرسیده بود. دوان دوان رفتم و به پدرم گفتم که خواهرم دارد مشروب می خورد ولی ناگهان پدرم سیلی محکمی در گوش من زد و گفت :
جاسوسی کردن تو و بردن آبروی او کاری بسیار بدتر از کار زشت خواهرت است...
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر کز دیـو و دد ملولم و انسانم آرزوست
گفتند یافت مینشود جستهایم ما گفت آن که یافت مینشود آنم آرزوست