چند سال پیش که ارقام نجومی اختلاس ها در رسانه ها گفته میشد و هر طیف و جناحی "من نبودم" و "آن یکی بود" میکرد و هر کسی هم از دید خودش تحلیلی برای این ارقام مینوشت، یک جمله در یک نوشته در ذهنم ماند!
دقیقا خاطرم نیست چه کسی و در کجا این نوشته و تحلیل رو منتشر کرده بود، ولی خلاصه حرف آن بزرگوار این بود که کاری با سه هزار میلیارد ندارم، ولی از این میترسم که بعد از شنیدن خبر این حجم از اختلاس گوشمان به این اعداد و ارقام عادت کند و به قول معروف قبح مسئله بریزد، همانطور که چند هزار نفری برای جان دادن یک نفر بالای طناب دار ساعتها منتظر میشویم و تخمه میخوریم، از فردا اخبار اختلاس های میلیاردی بخوانیم ، بشنویم ، بخندیم و رد شویم. که متاسفانه همینطور هم شد
در این چند روز اخیر شنیدیم و خواندیم:
دختر بچه ای افغانستانی، بعد از اینکه مورد تجاوز قرار گرفت، با اسید سوزانده شد، مردی خودش را در تهران از پل عابر پیاده آویزان کرد، مردی خودش را از بلندی به پایین انداخت و خودکشی کرد، یک پدر دستان پسرش را بست و با میله بارفیکس تا حد مرگ زد و دخترش را به کما فرستاد، فرد دیگری قبل از خودکشی با طناب دار عکس سلفی گرفت برای همسرش فرستاد و ... و... و...
حال بعد از این مقدمه، میترسم و چند وقت در سایتها و رسانه ها و روزنامه ها و ... عادت می کنیم به خواندن اخباری این چنین، اینکه هر روز بشنویم و ببینیم مردی کودک خود را سلاخی میکند، زنی به شوهر خود خیانت میکند، یک نفر سر خیابان و دیگری بالای پل در حال خودکشی هستند، و جالبتر از همه اینکه ما شهروندان (اگر داخل ماجرا نباشیم) در بیرون از این حوادث و کنار خیابان، در حال لیسیدن بستنی خودکشی و یا 20-30 بار چاقو خوردن یک نفر در خیابان هستیم، شاید هم اگر حوصله داشتیم با موبایل فیلمی گرفتیم و در فضای مجازی پخش کردیم(وسط فیلم هم چند ثانیه ای از خودمان فیلم بگیریم که امضایمان در کلیپ حک شده باشد)
تجربه ثابت کرده که چنین حوادثی یک مدت کوتاه در صدر اخبار باقی میماند و هزاران نفر تحلیل مینویسند و از اسلام و حکومت گرفته تا آمریکا و انگلیس ربط میدهند، اخیرا هم که دیوار تلگرام از همه کوتاهتر شده و باعث و بانی همه جنایات میشود.
در این میان فقط آنچه اهمیت ندارد، یا دیده نمیشود و شاید هم حسی نیست برای دیده شدن، صورت مسئله و جواب مسئله هست! اینکه چند نفر روانشناس و جامعه شناس جمع شوند به صورت ریشه ای بررسی کنند که اصلا موضوع چی هست؟ ریشه این موضوع کجاست؟ زمینه بوجود آمدن آن چه هست؟ از کجا شروع شده تا بدین جا رسیده و انتهای آن کجاست؟ و چندین سوال که یقینا این سوالات نه مطرح خواهد شد و نه جوابی برایشان پیدا خواهد شد
نتیجه اینکه به احتمال زیاد، برای عادی شدن این مسائل باید خودمان را آماده کنیم