درباره من

قبل از هرچیز بابت کم و کاستی احتمالی در ترجمه و نوشتن این حکایت عذر میخوام، چرا که مدتها قبل این رو شنیدم فقط خواستم نقل به مضمون کنم


در روزگاران دور مردی بود ثروتمند و غنی که از مال دنیا همه چیز داشت، ولی از دین و شریعت هیچ!

روزی شخصی ( از اینهایی که همیشه خدا ، در تاریخ حاضر هستند برای تلنگر زدن) به این مرد ثروتمند ما اینگونه توصیه میکند که:

خدا که به تو این همه ثروت و مال منال داده و تو به حرفش گوش نمیکنی، حال ببین اگر به حرفش گوش کنی و سپاسگذارش باشی به تو چه ها میدهد!

این مرد ثروتمند ما هم با خود گفت : ضرری که ندارد ، نماز و روزه را هم ادا میکنیم شاید حرف این مرد درست از آب در آمد.

بعد از مدتی این مرد ثروتمند روز به روز فقیر و فقیر تر میشود و همه چیز خود را از دست میدهد تا اینکه فقط خودش میماند و الاغش!

یک روز که سوار بر الاغش گذر میکرد، الاغ این مرد را محکم بر زمین میزند و بعد:
این مرد بلند شده و با عصبانیت میگوید:

دلی شیطان دئییر بونون دا ایکی رکعت نامازین قیل

( این جمله آخر رو باید ترکی مینوشتم تا حق مطلب ادا شود ، ترجمه : شیطونه میگه نماز این الاغ رو هم بخوان تا نفله شود )

-----------------------------------

حالا شده حکایت من، چطور؟

خدا رو شکر که از اول سال 92 بدشانسی و بد بیاری تمومی نداشته و این حقیر رو تنها نگذاشته تا اینکه از اواسط ماه رمضان تنها دلخوشیمون یعنی اینترنت هم سر ناسازگاری رو شروع کرد

به هر دری زدم نشد که نشد، حتی کم مونده شخص وزیر ارتباطات هم شخصا اقدام کنه ولی باز هم بی نتیجه!

از این رو من هم بنا دارم سه روز به صورت داوطلبانه روزه بگیرم تا ...


 

درج شده در تاریخ ۹۲/۰۶/۱۴ ساعت 01:57

کاربران آنلاین (1)

Ali Hatami