|
کاظم احمدی
(
![]()
آلبوم:
تلخند
![]()
کد برای مطالب، وب سایت و وبلاگ:
بازدید کل:
285 بازدید امروز: 118
توضیحات:
در ایام قدیم زن و مردی پسر جوانی داشتند و از دار دنیا یک الاغ! روزی زن و مرد به فکر ازدواج پسرشان افتاده و هر شب در خانه میگفتند که این الاغ را بفروشیم و پسرمان را سروسامان دهیم. و پسر جوان هم هر روز این صحبتها را شنیده و کیفور میشد... روزها همینطور میگذشت ، تا اینکه یک روز این زن و شوهر سر مسئله ای باهم دعوا میکنند و چند روزی باهم حرف نمیزنند، تا اینکه یک شب پسر جوان به سیم آخر زده و میگوید: آتا ، دای ائشک ائشک دانیشمیسیز؟ ( دیگه از الاغ حرفی نمیزنید؟) ترجمه از خودم(نقل به مضمون) داستانی فولکلور
درج شده در تاریخ ۹۲/۰۷/۰۵ ساعت 22:08
برچسب ها:
1
لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید. |
کاربران آنلاین (2)
|