|
کاظم احمدی
(
![]()
آلبوم:
mean
![]()
کد برای مطالب، وب سایت و وبلاگ:
بازدید کل:
283 بازدید امروز: 281
توضیحات:
10 هزار تومان بیش از رقمی که طی کرده بود به او دستمزد دادند گفت : خوشحالم گفتم : دستتون چی ؟ می ارزه به این پول ؟ گفت : یدونه چایی از دست زهرا بخورم درد دستام یادم میره گفتم : زهرا دخترتونه ؟ گفت : نه ، زهرا چراغ خونه منه ، زن منه گفتم : پس خیلی دوستش دارید گفت : بگو عاشقشی گفتم : چند ساله ازدواج کردین؟ گفت : 14 سال گفتم : چند تا بچه دارین ؟ گفت : نداریم خدا بهمون بچه نمیده گفتم : آرزو میکنم بچه دار بشین نشست سرشو انداخت پایین شروع کرد به بستن بند کفشاش بلند شد پاشو گذاشت رو پدال دوچرخه اشک توی چشماش جمع شده بود آروم بهم گفت : اول دعا کن قلب زهرام خوب بشه ، بچه نباشه هم اشکالی نداره گفتم : چیزی شده ؟ گفت : دارم پول عملشو جمع میکنم بعد پا گذاشت رو پدال دوچرخش و رفت پنج شنبه هفته قبل به صورت اتفاقی توی بهشت زهرا دیدمش روی یک سنگ قبر نشسته بود و بلند بلند گریه میکرد روی سنگ یه اسم بود " زهرا . . . " ------------------------------------- دست هایی برای قلب زهرا _ امیر علیپور
درج شده در تاریخ ۹۳/۱۱/۱۸ ساعت 21:29
برچسب ها:
![]()
1
2
3
لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید. |
کاربران آنلاین (1)
|