رضا عباسی اقدم
عصر پنجشنبه 16 دیماه سالن هلال احمر میانه شاهد برنامه ای ارزشمند و زلال بود. خبر و اطلاعیه ای در فضای مجازی دست به دست شد تا برای کمک به یک هنرمند جوان و بااستعداد شهرمان که بخت نامساعد و زنگارهای روزگار، غل و زنجیری دنیایی بر گام های سنگین و هنرمندانه اش نهاده است. یک هنرمند جوان که سالهاست با ابزار هنر لحظات خوش و شادی را برای میانه ساخته است اکنون نه بخاطر غشّ و غرض و نیّت ناسور بلکه بواسطه برخی دست اندازهای روزگار و محاسبات محقّق نشده گرفتار و مدیون شده است. در این وانفسای نامهربانی ها، اهل قلم و رسانه و فعالان فضای مجازی همت نموده و با تمهید برنامه ای در سالن هلال احمر، همشهریان را به همّت عالی و نیکوکاری و دستگیری از یک هنرمند آبرومند فراخواندند و صد شکر که در یک غروب سرد زمستانی شکوفه های مهربانی و همدلی و قدرشناسی جوانه زدند تا اندکی از آلام یک دوست کم گردد. هر کس قلمی به وسع توان و عشق و معرفت خویش به دست گرفت و رنگی زد تا یک تابلوی زیبا از مهربانی نقش ببندد. خیلی ها آمده بودند؛ فعالان فضای مجازی و رسانه ای میانه، اهل قلم و اندیشه، مردم هنردوست و هنرشناس، کارمند و بازاری، مسّن و جوان، آشنا و غریبه، و البته مسئولین و بزرگان شهر. حتی برخی که صاحب حقّ و طلب بودند نیز آمدن تا حقّ خویش را با مهربانی معاوضه نمایند.
غروب پنجشنبه سالن هلال احمر میانه بوی بهار می داد، شمیم گل های محمدی استشمام می شد، نمایشگاه تابلوهای گرانقیمت بود، معبر مهربانی و جوانمردی بود، و زمستان حال و هوایی بهاری داشت. دست مریزاد بر این همّت عالی و دست مریزاد بر بانیان این برنامه. / یا علی