وندالیسم (vandalism) در لغت یعنی وحشیگری و خرابکاری، وندال نیز یعنی کسی که از روی حماقت یا بدجنسی چیزهای هنری یا همگانی را خراب می کند. در ادبیات روز دنیا وندال به کسی می گویندکه وسایل و اموال عمومی را خراب می کند اعمّ از اتوبوس و پارک و سرویس بهداشتی و وسایل رفاهی عمومی و مغازه های مردم و امثال آن. وندال ها عموماً بواسطه یک عقده فروخورده یا سرکوب شده قدیمی ظرفیت دیدن برخی زیبایی ها را ندارند و از روی حسادت یا حقارت درونی نوعی از خودخواهی یا حسودی را به شیوه خراب کردن بروز می دهند. این روزها وندال ها بستر عقده گشایی خود را به فضای مجازی برده اند و بواسطه بی هویتی و ناشناس بودن دور بر داشته اند و همانند گروه هکری آنونیموس، وندال های مجازی هم یک شخصیت آنونیم (anonym – نویسنده گمنام، بی نام) برای خود ساخته اند تا افسار منِ واقعی خود را در فضای مجازی رها کنند.
اخیراً یک فرد بواسطه بیماری روحی یا جنون آنی با هیبتی ناشایست در خیابان ظاهر شد و وندال مجازی با فیلمبرداری و پخش آن، یک جنایت فرهنگی-انسانی را رقم زد که دل هر میانه ای را به درد آورد و نفرین هر شنونده ای را برانگیخت. اما بواقع این وندال های هنجار ناشناس چه کسانی هستند؟ از کجا آمده اند؟ جای دوری نرویم، نگاهی به دوردست ها نکنیم. این وندال های مجازی مریخی یا خارجی نیستند، همینجا اطراف ما هستند، دوست ما، همسایه ما، همشهری ما و اصلاً خود ما هستیم! تعجب نکنیم، دزدی، دزدی است چه اختلاس میلیاردی باشد چه یک اسکناس هزاری. این بی فرهنگی و ناهنجاری که همه آن را تقبیح می کنیم و از آن برائت می جوییم، به نوعی دیگر در درون ما هم هست، چیزی مثل کودک درون. بله خود را تطهیر نکنیم، وقتی در جمع های خودمانی جوک هایی برای ترک ها و شمالی ها و لرها و قزوینی ها و ... می گوییم یا مستمع مشتاق اینگونه جوکها می شویم، در گناه و بی فرهنگی آن شریک هستیم. وقتی غیبت کردن از دیگران را صحبتی عادی و دردودل می نامیم، خود باعث فراگیر شدن و قبح زدایی یک بی فرهنگی شده ایم. وقتی دروغ و کلک را زرنگی می دانیم، یعنی یک آجر به دیوار بی فرهنگی جامعه خود افزوده ایم. وقتی نسبت به دشنام گویی در معابر عمومی بی تفاوت رد می شویم، یعنی برای بی فرهنگی شهر خود کمک کرده ایم. وقتی در یک صف با دروغ و کلک خود را جلو می اندازیم، یعنی باعث بی فرهنگی شهر خود شده ایم. آری خود را تطهیر نکنیم، برای تطهیر کلّ شهر و جامعه خود تلاش کنیم، برای فرهنگ سازی محیط خود همین امروز تصمیم بگیریم و همّت کنیم. شهر در و دیوار نیست، شهر یعنی مردمان ساکن در آن، و فرهنگ هر شهر را مردمان آن می سازند، همّت کنیم و مردانه و غیور و باشخصیت، به فرهنگ جامعه خود اعتبار ببخشیم. این رخداد تلخ هم مانند بسیاری از تجربه های تلخ روزگار می گذرد امّا چه درسی و چه نتیجه مثبتی از آن عاید شهرمان خواهد شد؟
وندالیم مجازی سالهاست که فضای شهرمان را آلوده کرده است، شهر ما نیاز به یک خانه تکانی فرهنگی دارد. بیایید فضای مجازی شهرمان را یک گردگیری اساسی بکنیم، بر مسئولین مهرصبا، قافلان، صدای میانه، میانالی، میانا، و سایر سایت ها و کانال های میانه ای فرض است که به این فرهنگ سازی کمک کنند. بارها در همین سایت ها مطلبی درج شده با یک نام آنونیمی؛ نام های گمنامی مثل: یک فرهنگی، یک شهروند، یک همشهری، کاربر مهمان!، جمعی از بازاریان، یا نام های کوچک و بی نام و نشان. یک آنونیم با کامنتی بعضاً حاوی یک ادعای غلط یا تهمت یا خبر دروغ یا یک جوّسازی مغرضانه یا یک نظر عوامانه بی منطق. اگر حرفمان مستند و درست و منطقی است پس چرا بدون نام؟ یک نمونه از صدها مثال اینچنینی: چندی پیش همراه تعدادی از دانش آموزان مدرسه بصورت کاملاً اختیاری در نماز جمعه 15 بهمن حضور یافتیم و خبرش را در سایت های میانه گذاشتم. یک وندال مجازی و البته آنونیم مجازی، کامنت نوشته بود که "حتماً دانش آموزان را به زور به نماز برده اید!!" وقتی یک نفر بدون هیچ خبر و اطلاع و پرسشی، صرفاً با نام "کاربر مهمان" می تواند هر نظر بی سندی را پخش کند و ذهن ها را ملتهب و گمراه کند، پس می تواند یک بحران یا تشویش اذهان نیز ایجاد کند. وندال مجازی پشت یک نقاب آنونیم می تواند سمّ بی فرهنگی و بی اخلاقی را در کام همه بریزد.
منتظر مسئولین دولتی نباشیم، منتظر پرچمدار فرهنگ شهر نباشیم، منتظر طومار و کمپین و راهپیمایی و NGO و این قالب ها نباشیم، از خود و همین الان شروع کنیم. مردان فضای مجازی میانه بارها و بارها قدرت و نفوذ مؤثر و مهم خود را نشان داده اند. حالا هم بیایید کاری کنیم که این آخرین لکه ننگ در فضای مجازی شهرمان باشد. از بدبختی دیگران فیلم و عکس گرفتن و پخش کردن را یک جنایت انسانی قلمداد کرده و هیهات بگوییم. نه تنها در مقابل دروغ و تهمت و شایعه و تشویش و غیبت و پخش تصاویر بی اخلاقی، قاطعانه بایستیم و اعتراض کنیم، بلکه شنونده و پذیرنده نیز نباشیم. حتی وقتی مستمع خاموش این بی فرهنگی ها بودن هم کمک به بی فرهنگی است. به باورها و اخلاقیات و ملاحظات ملی و دینی خود احترام بگذاریم. یک آریایی نجیب، یک آذری غیور و یک مسلمان محمدی باشیم. یاعلی . . .
«« ساده باشیم، چه در باجّه یک بانک، چه در زیر درخت »»
. . . 5 اسفند 95 - رضا عباسی اقدم . . .