مزید اطلاع!
قسمت دوم: می خواهم دنیا را تغییر دهم!
ما مردمان بسیار جالب و خاصی هستیم! از هر جیز و هر کس و هر موضوعی گلایه انتقاد می کنیم، بجز خودمان! شعار و مانیفست "جهانی بیندیشیم، منطقه ای عمل کنیم" تفکری است که به درد ما نمی خورد! ما اصلاً حس اندیشیدن نداریم. حوصله عمل کردن هم نداریم. اما تا دلتان بخواهد وقت و حوصله و زبان برای گلایه داریم. این ادعا نیست، بحث حس خود کم بینی هم نیست. واقعیتی است که فقط می توان گفت متأسفانه وجود دارد. لازم به پنهان کردن هم نیست. اینکه مسئولین شهری ما در برخی موارد ضعف ها و کاستی ها و کم لطفی هایی دارند، هم بجاست هم من خود بر آن نکته ها دارم. اما بحث امروز این است که یک سوزن هم به خودمان بزنیم! ما مردم خودمان چقدر به اصول و الزامات شهروندی پایبند هستیم؟ در هر جمع و مهمانی ای هربحثی بشود همه خود را کارشناس می دانیم و نظر می دهیم. مهم هم نیست موضوع چه باشد؛ از مسائل هسته ای و وضعیت تیم ملی گرفته تا بحران موشکی کره شمالی و سبد کالا! امتحان کنید: در یک مهمانی بحثی از علی دایی بیندازید، همه کارشناس مسائل ورزشی می شوند و نظر می دهند! بحث گرم نشده، موضوع را عوض کنید و بپرسید: نظرتان در مورد شیوه ارزشیابی توصیفی ابتدایی ها چیست؟ همه درجا تبدیل می شوند به کارشناسان مسائل آموزشی! بحث را عوض کنید به مذاکرات هسته ای. همه تبدیل می شوند به کارشناسان سیاسی و هسته ای! یارانه و بنزین و شهرداری و مطبوعات و فیلم و .... هم که دیگر خوراک ماست! ما استاد این مسائل هستیم؛ و البته همه مسائل!! اما به وظایف شهروندی و انسانی خودمان که می رسیم لنگ می زنیم. شهرداری و فرمانداری و فلان اداره و بهمان مرکز ایراد دارند، درست. اما اعمال خودمان چطور؟ اندیشمندان و استادان بزرگ و صاحب نظر پس از سالها تحصیل و تهذیب به این باور رسیده اند که: خواستم دنیا را تغییر دهم دیدم نمی توانم، تصمیم گرفتم کشورم را تغییر دهم، دیدم نمی توانم، خواستم شهرم را تغییر دهم دیدم نمی توانم، بالاخره فهمیدم تغییر را باید از خودم شروع کنم.
حال به این عکسها نگاه کنیم، عکسهایی از چند نقطه شهرمان. نمونه هایی اندک از انبوه بی توجهی و بی احترامی روزمره به همدیگر. آیا این وظیفه سیاسیون و مسئولین شهر است که کوچه به کوچه بگردند و اصول شهروندی را یادآوری کنند؟/ (این مطلب قبلاً ذز قافلان چاپ شده است)