فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 2702


درباره من
.
,


شرطی که من دارم!
غیره این  
bay bay
یعنی حذف شدی

dash hoseynemohamadi ba maram

داداش علی تولدت مبارک khorniya pola nase panda kala
پدر....به پاکی نگاهت قسم دوستت دارم.....
سلام..... دوباره مث هرشب دلم واست تنگ شده بابا.....کاش بودی تا حرفای نگفته ام و برات میگفتم همش یاد تو و خاطره هامونم..... شبهایی که منتظر بودم تا تو از سر کار بیای و همه دور هم جمع شیم تو از درسام بپرسی و من نقاشیهایی که کشیدم و نشونت بدم وقتایی که بهت میگفتم بابا یه نقاشی برام بکش تو یه خونه میک...
طلوع فردا تاریخ درج: ۹۲/۰۲/۲۳ - ۱۸:۴۵ 58 نظر , 184 بازدید
دوستان گلم یه دنیا ممنونم
میخوام حقیقتی از خودم بگم: جایی که من زندگی میکنم فقط یه دوست ایرانی دارم به این خاطر عزیزانی که اسمشون تو لیست دوستامه دوستای واقعیم هستن دنبال این نیستم آمار دوستامو زیاد کنم دنبال دوست واقعی میگردم .خدا رو شکر میکنم با عزیزانی آشنا شدم که یکی ار یکی گل ترند.دوستان گلم من کسی نیستم که بتونم خوبی ک...
ورود دختر اکیدا ممنوع تاریخ درج: ۹۲/۰۲/۲۹ - ۲۰:۳۴ 24 نظر , 126 بازدید
انا الله وانه الیه راجعون
انگار دیروز بودعلی: الو سلام خوبید چی خبرا؟پدر: ما خوب باشیم یا نه مهم نیست! شما شاد باشید ما هم شادیم نگرانیمون فقط توایعلی: پدر اینجوری حرف نزن من همه امیدم تو مادر است دلم میگرهپدر:بیا ببنمت پیر شدم ۱۰ سال قربت بسه علی:دنبال کارام هستم اگه خواسته خدا باشه تا ۱ ماه دیگه میام پا بوستان پدر:خدا کمکت...
ورود دختر اکیدا ممنوع تاریخ درج: ۹۲/۰۱/۱۲ - ۱۴:۱۳ 19 نظر , 159 بازدید
پدر
پدرخسته که از راه می رسیدهرگز بی لبخند نبودتمام شادیهایش را با زن و بچه هایش تقسیم می کردو تمام غصه هایش را با دود سیگار دود ...او برای زیبایی بچه هایش خود را زشت می کرد و با لباس کثیف و خاکی کارگری به کارگاه زندگی می رفتو پسرش با لباس های زیبای دست رنج پدرشانکار می کرد داشتن پدری چون اوپسرک بابا نا...
ورود دختر اکیدا ممنوع تاریخ درج: ۹۱/۱۲/۲۲ - ۲۰:۲۹ 14 نظر , 155 بازدید
تقدیم به داداش عزیزم علی محمدی ۲۰
تقدیم به داداش عزیزم علی محمدی ۲۰
تقدیم به ابجی گلم آرینا
تقدیم به ابجی گلم آرینا
میانالی
میانالی
میانالی
میانالی
میانالی
میانالی
عدالت
سه پسر بچه با ۱۰ گردو به پیش ملانصرالدین می روند و از او می خواهند انها را ینشانتقسیم کند .ملا می پرسد : با معیار عدالت اسمانی میخواهید بینتان ت...
ورود دختر اکیدا ممنوع تاریخ درج: ۹۱/۱۲/۰۴ - ۱۹:۲۲ 25 نظر , 254 بازدید
خداوند از تو گريه و زاري نمي خواهد!
شبي از شب ها، شاگردي در حال عبادت و تضرع وگريه و زاري بود. در همين حال مدتي گذشت، تا آن که استاد خود را، بالاي سرش ديد، که با تعجب و حيرت؛ او را، نظاره مي کند ! استاد پرسيد : براي چه اين همه ابراز ناراحتي و گريه و زاري مي کني؟ شاگرد گفت : براي طلب بخشش و گذشت خداوند از گناهانم و ...
تاریخ درج: ۹۱/۰۸/۲۳ - ۲۱:۴۶ 4 نظر , 328 بازدید
تقدیم به مادران عزیز
کودکی که آماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسید: می گویند فردا شما مرا به زمین می فرستید، اما من به این کوچکی و بدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم؟ خداوند پاسخ داد: از میان تعداد بسیاری از فرشتگان، من یکی را برای تو در نظر گرفته ام. او در انتظار توست و از تو نگهداری خواهد کرد....
ورود دختر اکیدا ممنوع تاریخ درج: ۹۱/۰۶/۳۱ - ۱۹:۵۷ 12 نظر , 345 بازدید
محبت و عشق چیزی نیست که برای درکش نیاز به دانستن زبان و رسم و رسوم خاصی باشد.
سالها پیش ' در کشور آلمان ' زن و شوهری زندگی می کردند.آنها هیچ گاه صاحب فرزندی نمی شدند. یک روز که برای تفریح به اتفاق هم از شهر خارج شده و به جنگل رفته بودند ' ببر کوچکی در جنگل ' نظر آنها را به خود جلب کرد.مرد معتقد بود : نباید به آن بچه ببر نزدیک شد. به نظر او ببرما...
ورود دختر اکیدا ممنوع تاریخ درج: ۹۱/۰۷/۲۸ - ۱۰:۴۸ 15 نظر , 331 بازدید
این مردم کیه شما می شناسید؟ من که موندم!
چند روز پیش زنگ زدم به مادرم ميگم مادر خوبی ؟ميگه نه خوب نیستم ميگم مادر چته چرا دکتر نرفتی ميگه من دکتر نمیرم !هر موقع تو امدی سرو سامان گرفتی من خوب می شم . ميگم مادر من فدات بشم من الان در شرايطی نيستم که سره سامان بگیرم تو هفت اسمون یه ستاره ندار...
تاریخ درج: ۹۱/۰۶/۲۷ - ۲۰:۰۸ 16 نظر , 401 بازدید
اما... زندگي ادامه دارد...!!!
آدما تغيير ميكنن، احساسات كمرنگ مي شن، عاشقا كنار مي كشن، دوستان تركت ميكنن، دوستان تبديل به دشمنان مي شن، عاشقا تبديل به غريبه ها مي شن، محكومتان ميكن، اما... زندگي ادامه دارد...!!! ...
تاریخ درج: ۹۱/۰۶/۲۶ - ۱۸:۳۲ 2 نظر , 424 بازدید
هر کس جالبترین جمله را دروست کنه جایزه داره با تنهایی
تنهایی ..... ...
تاریخ درج: ۹۱/۰۶/۱۹ - ۲۰:۰۹ 54 نظر , 1017 بازدید
مقدمه کتاب کیمیاگر اثر پائولو کوئیلو
جوان زیبایی هر روز می رفت تا زیبایی خود را در یک دریاچه تماشا کند.چنان شیفته ی خود می شد که روزی به درون دریاچه افتاد و غرق شد. در مکانی که از آنجا به آب افتاده بود, گلی رویید که نرگس نامیدندش. هنگامی که نرگس مرد،الهه های جنگل به کنار دریاچه آمدند که دریاچه ی آب شیرین را سرشار از اشک های شور یا...
تاریخ درج: ۹۱/۰۶/۱۹ - ۱۲:۴۶ 1 نظر , 1372 بازدید
ملانصرالدین
روزی ملانصرالدین خطایی مرتکب میشود و او را نزد قاضی می برند تا مجازاتش را تعیین کند . قاضی برایش حکم مرگ صادر می کند اما مقداری رافت به خرج می دهد و به وی می گوید اگر بتوانی ظرف سه سال به خرت سواد خواندن و نوشتن بیاموزانی از مجازاتت درمی گذرم . ملانصرالدین هم قبول می کند و ماموران حاکم رهایش ...
تاریخ درج: ۹۱/۰۶/۱۹ - ۱۱:۲۱ 5 نظر , 380 بازدید
لئون تولستوی
روزی لئون تولستوی در خیابانی راه می رفت که ناآگاهانه تنش به تن زنی خورد . زن بی وقفه شروع به فحش دادن و بد وبیراه گفتن کرد . بعد از مدتی که خوب تولستوی را فحش مالی کرد ،تولستوی کلاهش را از سرش برداشت و … محترمانه معذرت خواهی کرد و در پایان گفت : مادمازل من لئون تولستوی هستم . زن ...
تاریخ درج: ۹۱/۰۶/۰۸ - ۱۷:۴۱ 6 نظر , 486 بازدید
یه خاطره از خودم 
یه روز ورزشم که از بایشگاه تمام شود دوش گرفتم تی شرت اندمی که تاره گرفته بودم تنم کردم از بایشگاه زدم بیرون ! ۵۰ متر ار بایشگاه دور نشده بودم دیدم یه اقایی از جاوم رد میشود منو خوب دید زد ! منو جو گرفت طبق معمول سر بالا سینه جلو شکم تو دستو یاها حال...
تاریخ درج: ۹۱/۰۶/۰۶ - ۱۹:۴۰ 34 نظر , 1235 بازدید
نامه ای به خدا !
یك روز كارمند پستی كه به نامه هایی كه آدرس نامعلوم دارند رسیدگی می كرد متوجه نامه‌ای شد كه روی پاكت آن با خطی لرزان نوشته شده بود نامه ای به خدا ! با خودش فكر كرد بهتر است نامه را باز كرده وبخواند...در نامه این طور نوشته شده بود : خدای عزیزم بیوه زنی 83 ساله هستم كه زندگی‌ام با حقوق...
تاریخ درج: ۹۱/۰۵/۳۱ - ۱۰:۵۴ 13 نظر , 446 بازدید
من از پدر مادرم الگو می گیرم  ! 
سلام به همگی وقت همتون بخیر باشه. انشالا شما ار زندگی تون از چه کسی الگو میگرید ؟ من از پدر مادرم الگو می گیرم ! چون پدرم تا حالا پا...
ورود دختر اکیدا ممنوع تاریخ درج: ۹۱/۰۵/۱۷ - ۱۶:۵۲ 18 نظر , 631 بازدید
معروف است که عقب مانده ها چیزی نمی فهمند
چند سال پیش در جریان بازی های پاراالمپیک (المپیک معلولین) در شهر سیاتل آمریکا 9 نفر از شرکت کنندگان دوی 100متر پشت خط آغاز مسابقه قرار گرفتند. همه این 9 نفر افرادی بودند که ما آنها را عقب مانده ذهنی و جسمی می خوانیم. آنها با شنیدن صدای تپانچه حرکت کردند. بدیهی است که آنها هرگز قا...
تاریخ درج: ۹۱/۰۵/۲۶ - ۱۵:۲۹ 6 نظر , 477 بازدید
داستان جالب
دزدي وارد کلبه فقيرانه عارفي شد اين کلبه درخارج شهر واقع شده بود عارف بيداربود اوجز يک پتو چيزي نداشت . اوشب ها نيمي از پتو را زير خود مي انداخت ونيمي ديگر را روي خود مي کشيد روزها نيز بدن برهنه خويش را با آن مي پوشاند. عارف پير دزد راديد وچشمان خود رابست ،مبادا دزد را شرمنده کرده باشد آن دزد...
تاریخ درج: ۹۱/۰۵/۲۳ - ۱۱:۰۱ 9 نظر , 507 بازدید
دیگه آخه چقدر بی انصافی!!
آقا من موندم همه جا میگن دفاع از حقوق زنان!! ۱۰۰۰تا سازمان و کمیسیون هست به نام دفاع از حق زنان! خدمتم که نمیرن! توی کلاسم که جلو میشینن! حق تقدم هم با اوناست بعد مردا بیچاره ها چی هیچی.... حالا از اینا که بگذریم تو همین جریان گرونی مرغ هم ۱کی نیومد ۱جمله در مورد خروس بگه:):)!!! دیگه آخه چقدر...
تاریخ درج: ۹۱/۰۵/۲۰ - ۱۷:۰۳ 7 نظر , 590 بازدید
سایت و اپلیکیشن آموزش زبان انگلیسی urg.ir چگونگی درج آگهی در سایت و قسمت تبلیغات
کاربران آنلاین (0)