حیف نون باباش مریض می شه، زنگ می زنن اورژانس میاد، خانوادگی سوار آمبولانس می شن! دکتره می گه: مریض کیه؟ حیف نون می گه: پشت سر دارن با نیسان میارندش!
***قبض آب حیف نون میاد. به بچه هاش می گه: فردا که رفتم پرینت آب رو گرفتم معلوم می شه کی هی می ره دستشویی...
***حیف نون به نامزدش می گه: عزیزم! می دونی برای روز زن چی برات خریدم؟ نامزدش می گه: نه، نمی دونم. حیف نون می گه: اون پژو ۲۰۶ قرمز رنگ رو می بینی که توی کوچه پارک کرده؟ یه دمپایی هم رنگ اون!
***حیف نون دندونش درد می کرده، می ره دندون پزشکی. به دکتر می گه: همه رو بکش به غیر از اونی که درد می کنه. دکتر می گه چرا؟ حیف نون می گه می خوام مثل سگ تنها بمونه!
***روباهی با موبایلش کلنجار می رفت.
زاغه از بالای درخت گفت: اگه پایین آنتن نمی ده بده بالا برات بگیرم.
روباه موبایل رو داد. زاغ گفت: این عوض قالب پنیر کلاس سوم ابتدایی!
***کوره می ره تو آشپزخونه دستش می خوره به رنده. می گه: این دری وری ها چیه این جا نوشته؟!
***حیف نون عقب عقب راه می رفته، ازش میپرسند: چرا این جوری راه می ری؟ می گه: آخه بچهها می گن از پشت شبیه آلن دلونی!
***حیف نون خودش رو دار می زنه. پزشکی قانونی اعلام می کنه: «دلیل مرگ: ضربه ی مغزی.» می رن تحقیق می کنن می بینن با کش خودش رو دار زده !
***در مسابقة اسب دوانی یک نفر صد هزار دلار روی اسب شمارة 28 شرطبندی کرد و اتفاقاً برندة 500 هزار دلار شد. مسئول برگزاری مسابقه از او پرسید: چه طور این همه پول رو روی اسب شماره 28 شرطبندی کردی؟ گفت: دیشب خواب دیدم که دائماً جلوی چشمم یک عدد 6 و یک عدد 8 میآد.
مسئول برگزاری پرسید: 6 و 8 چه ربطی به 28 داره؟
گفت: مگه شیش هشت تا 28 تا نمیشه؟
*** از حیف نون می پرسن: می گذاری پسرت بره دانشگاه؟ حیف نون می گه: آره، به شرطی که به درسش لطمه نزنه!
***حیف نون دو تا بلوک سیمانی رو گذاشته بوده روی دوشش، داشته میبرده بالای ساختمون. صاحبکارش بهش می گه: تو که فرغون داری، چرا این ها رو می گذاری روی کولت؟! حیف نون می گه: اون دفعه با فرغون بردم، چرخش پشتم رو اذیت میکرد !
***حیف نون داشته بالای یک ساختمون پنجاه طبقه کار می کرده، یهو یکی از اون پایین داد می زنه: هوی اصغر! خونه تون آتش گرفته، زن و بچه ات سوختن، مردن! حیف نون هم می گه: دیگه این زندگی برای من معنی نداره، خودش رو از اون بالا پرت می کنه پایین. همین جور که داشته می افتاده، یهو به خودش می گه: اِااه.. من که بچه ندارم! دوباره یه خورده می ره، یهو می گه: اِاِاه.. من که زن ندارم! می رسه نزدیکای زمین، می گه: اِاِااه..! من که اصغر نیستم!
***حیف نون ده هزار تومن تو جیبش بوده می خواسته بره مواد بگیره. تو راه نیرو انتظامی رو می بینه، پول ها رو پرت می کنه توی جوب فرار می کنه!
***تریاکیه پیغامگیر می خره، پیغامشو می ذاره: هَشتم... ولی خَشتَم!
***حیف نون به دوستش می گه: قربون دستت، برو عقب ماشین ببین چراغ راهنمای ماشین کار می کنه یا نه. دوستش می ره عقب ماشین، می گه: کار می کنه، کار نمی کنه، کار می کنه، کار نمی کنه...
***به حیف نون می گن با رضا جمله بساز، می گه: من و حسن و حسین رفتیم پارک. می گن: پس رضاش کو؟ می گه: آخه رضا کار داشت، نیومد!