;
;
بی صدا فریاد کردن را خوب بلدم!
ترس از شنیدن گوش هایی که با تنهایی هایت هنوز غریبه اند!
و تو مانده ای و سالها زجر و غصه! و امید به فردا هایی که نیامده میروند!
مانند یک زندانی حرف آزادی به لب های خشکت خنده تعارف میکند!
و اوج لذت در افکارت ، نگاه هایت را نا...