...
تاریخ درج: ۹۱/۰۷/۱۰ - ۱۱:۵۴ ( 3 نظر , 605 بازدید )

یک داستان عاشقانه به روایت تصویر ...
تاریخ درج: ۹۱/۰۷/۱۰ - ۱۱:۴۵ ( 4 نظر , 616 بازدید )

چه زیبا خالقی دارم  دلم گرم است می دانم  که فردا باز خورشیدی  میان آسمان ، چون نور می آید    شبی می خواندم .... با مهر  سحر می راندم ..... با ناز  چه بخشنده خدای عاشقی دارم  که می خواند مرا ، با آنکه میداند  &nb...
تاریخ درج: ۹۱/۰۶/۱۹ - ۱۲:۳۵ ( 3 نظر , 644 بازدید )

شباهت زن(همسر) و ویروس به نام «عیال» هم معروفه. وقتی که انتظارش رو ندارین، از راه می‌رسه، خودش رو نصب می‌کنه و از همه منابعتون استفاده می‌کنه. اگر سعی کنین پاکش کنین، یک چیزی رو از دست می‌دین، اگه هم سعی نکنین پاکش کنین، دار و ندارتون رو از دست می‌دین! ...
تاریخ درج: ۹۱/۰۶/۱۵ - ۱۳:۵۲ ( 4 نظر , 567 بازدید )

نقاشی دختر بچه ای در پاسخ به سوال معلم که: وقتی بزرگ شدی میخواهی چه کاره بشوی   "می خواهم وقتی بزرگ شدم مثل مادرم بشوم" و معلم مادر بچه را خواست !!! مادر این دختربچه روز بعد، در نامه ای به معلم دخترش توضیح داد که: دخترم من را در حال کار کشیده است ولی من در کل...
تاریخ درج: ۹۱/۰۶/۱۳ - ۰۹:۱۰ ( 5 نظر , 1027 بازدید )

...
تاریخ درج: ۹۱/۰۶/۰۱ - ۱۲:۳۵ ( 0 نظر , 869 بازدید )

لپ تاپ رو پامه دارم باهاش کار میکنم بابام اومده تو اتاقم میگه لپ تاپت روشنه؟ میگم پـــ ن پـــ رو زمین داشت گریه میکرد گذاشتمش رو دلم آروم بگیره! بعد بش میگم: کاری داری باش مگه؟ میگه پـــ ن پـــــ صدا گریه اش تا تو اتاق من میومد اومدم بهت بگم گناه داره بغلش کن!!!   *******************...
تاریخ درج: ۹۱/۰۶/۰۱ - ۱۲:۳۴ ( 3 نظر , 634 بازدید )

توفیق، نخستین نشریه فکاهی و سیاسی ایران با نیم قرن فعالیت از سال ۱۳۰۱ تا ۱۳۵۰ (۱۹۲۳ تا ۱۹۷۲ میلادی) که بنیانگذار و صاحب امتیاز و اولین مدیر آن مرحوم حسین توفیق بود. امروز چند تا از طرح روی جلدهای این مجله رو دیدم که به نظرم جالب بود... ...
تاریخ درج: ۹۱/۰۵/۱۹ - ۱۴:۱۶ ( 0 نظر , 1455 بازدید )

دنبال کسی میگردم که توی بهار که زنگ بزنم بدون هیچ دلیل بگم: میای بریم زیر این رگبار و هوای خوش قدم بزنیم؟در جوابم فقط بگه: نیم ساعت دیگه کجا باشم... توی تابستون که زنگ بزنم بدون هیچ دلیل بگم: میای بریم خیابون ولیعصر از ونک تا هر جا شد قدم بزنیم؟ در جوابم فقط بگه: ناهار اونجایی ...
تاریخ درج: ۹۱/۰۵/۱۴ - ۱۲:۰۱ ( 2 نظر , 716 بازدید )

*به دوستم میگم: نمره ها رو زدنا. میگه: با شماره دانشجویی؟ میگم: پ ن پ با شماره کفش. اونایی هم که دمپایی داشتن رو هم مردود کرده... *دیشب تو خیابون میرفتم داشتم با فندکم بازی می کردم، پلیس رد شده میگه اون چیه؟ فندکه؟ پ ن پ مشعل المپیکه دارم میبرم لندن!! میگه ...
تاریخ درج: ۹۱/۰۴/۱۱ - ۱۷:۱۳ ( 4 نظر , 807 بازدید )