فراموش کردم
رتبه کلی: 312


درباره من
ورود بی جنبه ها اکیدا ممنوع!!!

اکیدا!!

بچه های تفریح ادد کنن!!
محل سکونت: ایران - ایتالیا
من خیلی باحال تشریف دارم !
مشخصات تماس
تلفن: 0935---6605
تحصیلات:دکتری
سطح تحصیلات: دکتری
رشته تحصیلی: پرورش کاکتوس های مناطق گرم حاره ای
محل تحصیل: آفریقا -دانشگاه بازامبیا
حرفه
شغل: آبیاری گیاهان دریایی
محل کار: خلیج همیشه فارس
مهارتها: از هر هنرم صد تا انگشت میریزه !
علایق
علایق: زدن آیفون مردم و متواری شدن از محل جرم !
خیس کردن دمپایی های دستشویی !
کشیدن سبیل های گربه !
گیر انداختن مارمولک در سه کنج توالت !
ریست کردن کامپیوتر موقعی که دیگران در حال بازی و باز کردن مراحل بازی هستند !
مشاهده ی پارک دوبل بانوان !
دستی کشیدن با پراید !
پرسیدن سوال های بی خود از استاد !
مخفی کردن کفش های اعضای خانواده در هنگام نیاز !
استفاده از واکس مشکی برای کفش های قهوه ای پدرجان !
زدن این کانال و اون کانال در حین مشاهده جومونگ !
همین اندازه کافیه ...علایق بسیار دارم که مجال گفتن نیست ...
سیاسی/اجتماعی: دوس دارم بدونم روابط بین الملل ایران در رابطه با اورانیوم غنی شده در خاورمیانه با کاشت کاکتوس در افریقا جنوبی چه نقطه ی مشترک سیاسی داره ...؟
دوس دارم بدونم اگه لبنان تنگه ی جبل الطارق رو به روی اسرائیل ببنده ایران این وسط چه کارست برادر من ...؟
دوس دارم بدونم چرا زیرا برای اینکه می شود چراکه همینه ...؟
دوس دارم بدونم آخر عاقبت جنبش وال استریت چی شد ...؟
خیلی دوس دارم با سیاست بازی کنم !
کتابهای مورد علاقه: حسن کچل
فیلمها و سریالها: راز بقاء
موسیقی مورد علاقه: توشمال بختیاری
ورزشهای مورد علاقه: شنا با ویلچر - شطرنج با مانع
اکبر *ساسانی (akbar-sasani )    

وصیت نامه ی زیبا و همیشه ماندگار آلبرت انیشتین

منبع : http://0ta100hamechi.mihanblog.com/post/106
درج شده در تاریخ ۹۱/۰۵/۱۷ ساعت 14:35 بازدید کل: 841 بازدید امروز: 218
 
 
 
 
وصیت نامش
 
روزی فرا خواهد رسید که جسم من آنجا زیر ملحفه سفید پاکیزه ای که از چهار طرفش
زیر تشک تخت بیمارستان رفته است، قرار می گیرد و آدم هایی که سخت مشغول
زنده ها و مرده ها هستند از کنارم می گذرند.
 
آن لحظه فرا خواهد رسید که دکتر بگوید مغز من از کار افتاده است و به هزار علت دانسته و ندانسته
زندگیم به پایان رسیده است.
 
در چنین روزی، تلاش نکنید به شکل مصنوعی و با استفاده از دستگاه، زندگیم را به من برگردانید
و این را بستر مرگ من ندانید. بگذارید آن را بستر زندگی بنامم.
بگذارید جسمم به دیگران کمک کند که به حیات خود ادامه دهند.
 
چشمهایم را به انسانی بدهید که هرگز طلوع آفتاب،
چهره یک نوزاد و شکوه عشق را در چشم های یک زن ندیده است.
 
قلبم را به کسی هدیه بدهید که از قلب جز خاطره ی دردهایی پیاپی و آزار دهنده چیزی به یاد ندارد.
 
خونم را به نوجوانی بدهید که او را از تصادف ماشین بیرون کشیده اند و کمکش کنید تا زنده بماند تا نوه هایش را ببیند.
 
کلیه هایم را به کسی بدهید که زندگیش به ماشینی بستگی دارد که هر هفته خون او را تصفیه می کند.
 
استخوان هایم، عضلاتم، تک تک سلول هایم و اعصابم را بردارید
و راهی پیدا کنید که آنها را به پاهای یک کودک فلج پیوند بزنید.
 
هر گوشه از مغز مرا بکاوید، سلول هایم را اگر لازم شد، بردارید و بگذارید به رشد خود ادامه دهند
تا به کمک آنها پسرک لالی بتواند با صدای دو رگه فریاد بزند و
دخترک ناشنوایی زمزمه باران را روی شیشه اتاقش بشنود.
 
آنچه را که از من باقی می ماند بسوزانید و خاکسترم را به دست باد بسپارید، تا گلها بشکفند.
 
اگر قرار است چیزی از وجود مرا دفن کنید بگذارید خطاهایم، ضعفهایم و تعصباتم نسبت به همنوعانم دفن شوند.
 
گناهانم را به شیطان و روحم را به خدا بسپارید و اگر گاهی دوست داشتید یادم کنید.
 
عمل خیری انجام دهید، یا به کسی که نیازمند شماست، کلام محبت آمیزی بگویید.
 
اگر آنچه را که گفتم برایم انجام دهید، همیشه زنده خواهم ماند...


 

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۱/۰۵/۱۷ - ۱۴:۳۷
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (2)