فراموش کردم
رتبه کلی: 897


درباره من
بیخودی خندیدیم
که بگوییم دلی خوش داریم

بیخودی حرف زدیم
که بگوییم زبان هم داریم

و قفس هامان را
زود زود رنگ زدیم
و نشستیم لب رود
و به آب سنگ زدیم

ما به هر دیواری
آینه بخشیدیم
که تصور بکنیم
یک نفر با ماهست

ما زمان را دیدیم
خسته در ثانیه ها
باز با خود گفتیم
شب زیبایی هست!

بیخودی پرسه زدیم
صبحمان شب بشود
بیخودی حرص زدیم
سهممان کم نشود

ما خدا را با خود
سر دعوا بردیم
و قسم ها خوردیم
ما به هم بد کردیم
ما به هم بد گفتیم

بیخودی داد زدیم
که بگوییم توانا هستیم
بیخودی پرسیدیم
حال همدیگر را
که بگوییم محبت داریم
بیخودی ترسیدیم
از بیان غم خود
و تصور کردیم
که شهامت داریم

ما حقیقت ها را
زیر پا له کردیم
و چقدر حظ بردیم
که زرنگی کردیم

روی هر حادثه ای
حرفی از پول زدیم
از شما می پرسم
ما که را گول زدیم ؟
من حمید دهقانی از ارومیه کوچیک همتونم
نوید دهقانی (alah )    

فقط برای عاشقا

درج شده در تاریخ ۹۲/۰۱/۲۹ ساعت 23:25 بازدید کل: 227 بازدید امروز: 153
 

فقط برای عاشقا

احساس عاشقی

آری عشق من!


کسی که سال‌ها درد بی عشقی را چشیده است و عاشق شده است می‌داند  چه حسی است عاشقی؛ می‌داند‌ چقدر زیباست، چه آسمانی است، چه شیرین و گواراست و می‌داند که چه تلخ است دوری از یار و ماندن در حسرت فراق. چگونه می‌توان عشق را برای کسی که عاشق نیست شرح داد؟ عشق  تابلویی نیست که نقاشی زبر دست با اندیشه والا و روحی بلند بتواند آن را ترسیم کند و غزلی نیست که شاعری بتواند آن را در شبی بسراید و بگوید که دیگر آن را سراییدم. به قول حکیم رومی:


هر چه گویم عشق را شرح و بیان


چون به عشق آیم خجل باشم از آن


گرچه تفسیر زبان روشن گر است


لیک عشق بی زبان روشن‏تر است


چون قلم اندر نوشتن می‏شتافت


چون به عشق آمد قلم بر خود شکافت


عقل در شرحش چو خر در گل بخفت


شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت


عشق پاکم!


افکار عاشق با اندیشه‌های سایرین فاصله‌ای عمیق دارد. رؤیاهای عاشق با خواب‌های پراکنده یکی نیست. آروزهای عاشق نسبتی ندارد با امیدها و آمال دنیاخواهان بی عشق. آسایش و آرامشی که عاشق می‌طلبد با رفاه و تنعمی که مردمان عادی می‌جویند فرق دارد. خلاصه کنم، جهان عاشقان با دنیای دیگران متفاوت است. حتی درک عاشق از عشق با درک ادیبان چیره دست و متفلسفان که کلمه بر کلمه می‌افزایند و عشق را تعریف می‌نمایند یکی نیست که آن یکی عاشقی کرده  است و این یکی عاشق شناسی.


عشق نیک بنیادم!


اینک در میانه میدان عشق، با دلی لبریز از محبت تو، با سری پر شور از مهر تو، با چشمان همیشه منتظر و بارانی، با قلبی که عشقت را چون جان شیرین دربرگرفته است، شیرینی عشق و آرامش را در تو می‌جویم و تسلای خاطر را در یاد تو و تلخی فراق را بر جان خود ارزانی می‌دارم گر چه چون زهری سهمگین جانم را می‌سوزاند و روز و شب به تو می‌اندیشم و می‌ستایمت و از خدای مهربان عاشق پرور و عشق آفرین، می‌خواهم  که بر این عهد زنده مانم و هم بر آن جان تسلیم نمایم. چنین است روزگار غریب من.

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۲/۰۱/۲۹ - ۲۳:۲۵
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)