فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 3770


درباره من
شعر
  دلم از دست غمت دامن صحرا بگرفت غمت از سر ننهم گر دلت از ما بگرفت خال مشکین تو از بنده چرا در خط شد مگر از دود دلم روی تو سودا بگرفت دوش چون مشعله شوق تو بگرفت وجود سایه‌ای در دلم انداخت که صد جا بگرفت به دم سرد سحرگاهی من بازنشست هر چراغی که زمین از دل...
تاریخ درج: ۹۰/۱۲/۱۴ - ۱۲:۰۹ ( 2 نظر , 252 بازدید )
شعر
امشب به هوایت نفسی باز غزل جان صید تو ، مرا او قفسی باز غزل جان من مست و خرامان که توام میر شکاری جز من ، نکند بر هوسی باز غزل جان تیز است مرا چشم و ستیز است به چنگال شهباز رها بر مگسی باز غزل جان ما را نه سزاوار گرفتار به کنجی خوار آمده چون خار وخسی باز غزل جان این خانه به مهمان ...
تاریخ درج: ۹۰/۱۲/۰۴ - ۲۱:۳۵ ( 1 نظر , 235 بازدید )
بزرگترین افتخار
  پسر کوچولو به مادر خود گفت: مادر داری به کجا می روی؟ مادر گفت: عزیزم بازیگری معروف که از محبوبیت زیادی برخوردار است به شهر ما آمده است. این طلایی ترین فرصتی است که می توانم او را ببینم وبا او حرف بزنم، خیلی زود برمیگردم. اگر او وقت آن را داشته باشد که با من حرف بزند ...
تاریخ درج: ۹۰/۱۱/۲۸ - ۱۱:۳۸ ( 4 نظر , 283 بازدید )
تصویر آرامش
  پادشاهی جایزه بزرگی برای هنرمندی گذاشت که بتواند به بهترین شکل ، آرامش را تصویر کند.   نقاشان بسیاری آثار خود را به قصر فرستادند. آن تابلو ها ، تصاویری بودند از جنگل به هنگام غروب ، رودهای آرام ، کودکانی که در خاک می دویدند ، رنگین کمان در آسمان ، و قطرات شبنم بر گلبرگ گل ...
تاریخ درج: ۹۰/۱۱/۲۰ - ۱۰:۰۷ ( 2 نظر , 231 بازدید )
شیوانا و معرفت
  شیوانا را به دهکده ای دور دست دعوت کردند تا برای آنها دعای بارانبخواند. همه مردم ده در صحرا جمع شده بودند و همراه شیوانا دست به دعا برداشتند تا آسمان بر ایشان رحم کند و باران رحمتش را بر زمین های تشنه ایشان سرازیر نماید. اما ساعتها گذشت و بارانی نیامد. کم کم جمعیت از شیوانا و دعای او ن...
تاریخ درج: ۹۰/۱۱/۱۴ - ۰۹:۳۸ ( 1 نظر , 326 بازدید )
گل و پروانه
  گل زیبا به پروانه چنین می گفت: فرار نکن ببین چقدر سرنوشت ما با یکدیگر فرق دارد! من در جای خود می مانم و تو می روی. نگاه کن ما چقدر به یکدیگر علاقه داریم؟ ما دور از آدم ها زندگیمی کنیم. آن قدر به هم شباهت داریم که مردم می گویند هر دوی ما گل هستیم ولی افسوستو آزادی و من اسیر زمین هستم ...
تاریخ درج: ۹۰/۱۱/۱۴ - ۰۹:۲۹ ( 1 نظر , 267 بازدید )
ارزش کار
  جنگ جهانی اول مثل بیماری وحشتناکی ، تمام دنیا رو گرفته بود. یکی از سربازان به محض این که دید دوست تمام دوران زندگی اش در باتلاق افتاده و در حال دست و پنجه نرم کردن با مرگ است از مافوقش اجازه خواست تا برای نجات دوستش برود و او را از باتلاق خارج کند. مافوق به سرباز گفت : اگر بخواهی م...
تاریخ درج: ۹۰/۱۱/۱۲ - ۰۹:۲۶ ( 1 نظر , 296 بازدید )
ارزش واقـعی
در اوزاکای ژاپن، شیرینی‌سرای بسیار مشهوری بود. شهرت او به خاطر شیرینی‌های خوشمزه‌ای بود که می‌پخت. مشتری‌های بسیار ثروتمندی به این مغازه می‌آمدند، چون قیمت شیرینی‌ها بسیار گران بود. صاحب فروشگاه همیشه در همان عقب مغازه بود و هیچ وقت برای خوش‌آمد مشتری&z...
تاریخ درج: ۹۰/۱۱/۰۸ - ۱۴:۵۶ ( 2 نظر , 291 بازدید )
معنـای عـشـق واقـعی
یک روز آموزگار از دانش آموزانی که در کلاس بودند پرسید آیا می توانید راهی غیرتکراری برای ابراز عشق، بیان کنید؟ برخی از دانش آموزان گفتند : با بخشیدن، عشقشان را معنا می کنند. برخی "دادن گل و هدیه" و "حرف های دلنشین" را راه بیان عشق عنوان کردند. شماری دیگر هم گفتند "با هم ...
تاریخ درج: ۹۰/۱۱/۰۸ - ۱۲:۱۷ ( 1 نظر , 301 بازدید )
شعر
  یک فكر ديگر امشب تمام خويش را از غصه پرپر ميكنم گلدان زرد ياد را با تو معطر ميكنم تو رفته اي و رفتنت يك اتفاق ساده نيست ناچار اين پرواز را اين بار باور ميكنم يك عهد بستم با خودم وقت...
تاریخ درج: ۹۰/۱۱/۰۶ - ۱۱:۵۹ ( 1 نظر , 274 بازدید )
چگونگی درج آگهی در سایت و قسمت تبلیغات سایت و اپلیکیشن آموزش زبان انگلیسی urg.ir
کاربران آنلاین (0)