فراموش کردم
رتبه کلی: 3805


درباره من
وقتـی اینجـا نوشتـه
دربـاره مـن
مـن هـر چـی بـرات تعـریف کنـم بـازم نمـی فهمـی و حـس نمیکنـی چـون بـا مـن زندگـی نمیکنـی ، اگـه میخـوای چیـزی از مـن بدونـی بایـد زندگیمـو بزنـی عقـب و ازون جـا بـه بعـد
Play کنـی
راسی اونایی که تا دیروز چشم چشم دو ابرو میکشیدن
خواهشا واسه من خط و نشون نکشن ...
3 تا حرف حساب دارم با دوستان
1- توهین نکنین لطفا، چون جوابی از من نمیشنوی. هرکی در حد نون حلالی که خورده و سر سفره ای که ازش پا شده ادب داره، به نظر منم توهین نشون از فرهنگ کم خانوادشه.
2- از فحش دادن متنفرم، بد تر از اون از این متنفرم که جدیدا همه فکر می کنن با 2 تا فحش چیز دار گفتن بزرگ شدن، در حالی که بزرگی به این چیزا نیس..
3-.اگه کمکی از دستم بر بیاد در حد توانم دریغ نمیکنم واسم غریبه و آشنا فرقی نمیکنه
اینم بگم

آدم خیلی خیلی ریلکسیم تو کف هیچیم نیستم از همه چی ارضا شدم ;)
دیگه چیزی
واسه گفتن ندارم شما سوالی داشین من حتما جواب میدم . مر30




..............####
...............####
................###
.................##
.................##
.................##
.................##
.................##
.................##
.................##
.................##
.................##
........##.....##........##
.......##.....###........##
.......#############
.......############
........###########
.........###########
.......#############
....################
..##################
.###################
.###################
..#######::::::::#######
...#################
......##############
...........#########
   
عنوان: _-HEyY-_
_-HEyY-_
کد برای مطالب، وب سایت و وبلاگ: بازدید کل: 75 بازدید امروز: 75

این تصویر توسط محمد.حسینی بررسی شده است.
توضیحات:
پسر گفت: اگر می خواهی با هم بمانیم باید همه جوره با من باشی دخترک که به شدت پسر را دوست داشت گفت: باشه عزیزم هر چه تو بگویی.
پسرک دختر را عریان کرد، دختر آرام میلرزید ولی سخن نمی گفت می ترسید عشقش ناراحت شود...
پسرک مانند ابری سیاه بدن د...ختر را به آغوش کشید و بدون کوچکترین بوسه شروع کرد...
دخترک آهی کشید و پسرک مانند چرخ خیاطی بالا و پایین می شد...
دخترک بدنش می سوخت ولی صدایی نمی آمد... پسرک چند تکان خورد و در کنار دخترک افتاد،
دختر با لبخند گفت: آرام شدی عزیزم؟؟؟ پسرک آرام خندید، لباسهایش را پوشید و رفت...
دخترک ساعتی بعد تلفن را برداشت و زنگ زد و گفت: سلام عشقم ولی پسرک مانند همیشه نبود و تنها گفت: دیگر به من زنگ نزن و قطع کرد...
دخترک عروسکش را بغل گرفت و در کنج اتاقش آرام گریست... چند سال گذشت...
تبریک می گویم به پسرک! همان دخترک زیبا شد فاحشه قصه ما -
فاحشه سیگارم تمام شده تو سیگار داری؟ فاحشه آرام می گوید:
چرا به دیگران نگفتی به جرم عاشق شدن فاحشه شدم؟ پسرک محکم تر سیگار می کشید...
و گفت: تو خودت خواستی
راست میگفت او خودش خواست...  
درج شده در تاریخ ۹۳/۰۴/۰۳ ساعت 14:03
برچسب ها:
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
تبلیغات

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
کاربران آنلاین (0)