امروز جلوی آینه سه تار موی سفید توی کله ام پیدا کردم
اولی اینجا
دومی اونجا
و سومی همان جایی که یک بار انگشتت را فشار دادی گفتی :
"من عاشقتم اینو تو مغزت فرو کن"
دیشب که باران آمد...
میخواستم سراغت را بگیرم!
اما..
خوب میدانستم این بار هم که پیدایت کنم ,
باز زیر چتر دیگرانی ...
خسته ام از جنس قلابی آدم ها....
هی فلانی! راهت را بگیر و برو....
حوالی ما توقف ممنوع است
بزرگتر که شدیم مدادهایمان هم تکامل یافتند
تبدیل به خودکارهایی بی رحم شدند
تا یادمان بدهند که هر اشتباهی پاک شدنی نیست!
اکنون اینجایم با پاک کنی یادگار از کودکی
میخواهم پاک کنم این مشق کهنه ی اشتباه را !
ولی نمیتوانم ...
دلت را محکم بچسب رفیق...
آدمها... آنقدر انصاف ندارند...
که...
زیر پایت را خالی نکنند...
از همه ی این شهر
تنها تو را بُردند
از همهی این خانه
تنها من را نکُشتند ...
من، خاطره ی خوبی از هیچ انقلابی ندارم ...
چه خوش خیال است-فاصله را میگویم-به خیلش تورا از من دور کرده!
نمیداند تو جایت امن است اینجا....در قلب من.....
دیگر نه به امدن کسی دل خوشم نه از رفتن کسی
بیکسی هم عالمی دارد
در تمام لحظه هایم تکرار میشوی....
اما!!!!
تکراری نمیشوی
دوست داشتن ساد است وباور کردنش سخت
تو ساده باور کن که من سخت دوستت دارم
کنار تو درباران قدم میزنم.......
چتر برای چه؟؟
خیال که خیس نمیشود.
دیدگانت را نبند....
نگاهت را ندزد....
تو که میدانی ایه ایه زندگیم از گوش چشمهایت تلاوت میشود
حضور ارامت ساعت هاست در کنارم نیست اما یادت مهمان همیشگی قلبم است.
مرا به ذهنت نه! به قلبت بسپار.. من از گم شدن درجای شلوغ میترسم...
میگویند دلتنگت نباشم! خدای من انگار به اب میگویند خیس نباش
(دلتنگی) حس نبودن کسی است که تمام وجوت یکبار تمنای بودنش را میکند.
من از چشمان تو چیزی نمیخواهم
بجز:
گاهی....
نگاهی...
اشتباهی.
زبانت کوک نمیشود به انچه گوش من, محتاج شنیدنش است
هرگز خودتت را از کسی پس نگیر:شاید این تنها چیزی باشد که او دارد.
یادمان باشد اگه خاطرمان تنها شد طلب عشق زهر بی سروپایی نکنیم..
زیبایی زندگی اینه که:
بی خبر دعات کنن
نبینی و نگات کنند
ندونیو دوست داشته باشن.
تا تویی در خاطرم بادیگران بیگانه ام
باخیالت همنشین,بادوریت دیوانه ام
باران باشد.تو باشی ویک خیابان بی انتها ان وقت به دنیا میگویم خداحافظ