هرچند دشمنی صوفیه و مخصوصا فرقه مولویه سر دراز دارد در این مختصر می گذریم از توهین شمس به مقام بضعة الرسول فاطمة الزهراء(سلام الله علیها) یا جسارت مولوی به مولی المومنین امیرالانس و الجان علی بن ابی طالب (علیهما السلام) و درصدد بیان ماجرای شیعه شدن سلطان محمد خدابنده و اهتمام سلطان ولد پسر مولوی بر سنی کردن آن می باشیم.
چون به سلطان ولد خبر رسید الجایتو همان سلطان محمد خدابنده فرمان روای ایلخانی مغول در آن دوره ، به وسلیه روشنگری علامه حلی شیعه شده است و سب صحابه می کند(منظور اعداء اهل بیت علیهم السلام که بیان باشد از خلیفه ناخلف اولی و دومی و سومی ) و افرادی را به مدینه فرستاده تا در فرصت مناسب وجود منحوس اولی و دومی را از قبر بیرون کشند، و به ممالک تحت سلطه خود که قونیه (محل استقرار مولوی و پسرش) را هم شامل می شد، دستور داده، تا نام سه خلیفه بر روی منابر اسلامی برده نشود.
فلذا سلطان ولد (فرزند و مرید مولوی) رگ عمریه اش برخاسته و پسرش عارف چلبی را صدا می زند، دستور می دهد عزم سفر کند و خربنده (شیعیان بخاطر خدمتی که الجایتو نسبت به نشر تشیع کرده بود او را خدا بنده می خواندند و در مقابل اهل سنت از روی حقد و کینه او را خربنده می نامند) را که شیعه و گمراه شده و طریق جهنم را پیش گرفته نصیحت نماید تا از این ضلالت نجات پیدا کند.
عارف چلبی پسر سلطان ولد در حینی که قصد سفر کرده بود حضرت عزرائیل سر می رسد و روح پلید پدر را برای عذابی دردناک می ستاند و با روح مولوی و شمس و خلفای به ناحق در قعر جهنم قرین می کند.(سه سال بعد از شیعه شدن سلطان خدابنده، فرزند مولوی وارد دوزخ می شود)
به هر حال عارف پسر سطان ولد نوه ای مولوی بعد از سه سال از فوت پدر و شش سال از شیعه شدن خدابنده توصیه پدر را به یاد می آورد و عزم سلطانیه محل حکومت سلطان خدابنده می کند.
ولی دست تقدیر روح ملکوتی سلطان را از زمین سفلی به عرش اعلی می برد، در تاریخ 716 هجری قمری و عارف چلبی نوه مولوی 45 روز بعد از فوت این مرد بزرگ وارد سلطانیه می شود.
ای کاش جناب سلطان خدابنده زنده می ماند تا داغی بر پیشانی این صوفی کلاش بگذار تا درس عبرتی برای سلسله منحوسه مولویه و صوفیه باشد.
ای کاش سلطان زنده می ماند و جلسه مناظره ای تشکیل می داد تا علامه حلی(رحمه الله) با آن بیان زیبا و دلائل قطعی و محکم این سلسله منحرفه را رسوا سازد تا به قیامت درس عبرتی برای اتباع آنها در شرق و غرب عالم باشد
