عمر در زمان حیات خود بارها گفته بود که بعد از من خلافت از آن عثمان است.
(تاریخ دمشق، جلد ۳۹، صفحه ۱۸۸)
تا اینکه عمر بن خطاب به دست ابولولو ا مضروب شد، وی با یک شورای فرمایشی بعد از خود، خلیفه تعیین کرد و به عثمان بخشید.
سوال:
اینجا یک سوال پیش میآید و آن اینکه: اگر پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله برای بعد از خود خلیفه تعیین نکرده بود
پس چگونه ابو بکر، عمر را
و عمر بن خطاب، عثمان را خلیفه و جانشین برای خود تعیین کردند؟!
و اگر حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله خلیفهای تعیین کرده بودند
پس چرا از او روی گرداندند؟
مگر خداوند متعال در قرآن کریم نفرموده :
( من یعص الله و رسوله فقد ضد ضلالت مبینا)
(احزاب آیه ۳۶)
هرکس خدا و فرستاده اش را نافرمانی کند قطعا دچار گمراهی آشکار ی گردیده است
الحاصل عمر بن خطاب شورایی شش نفره تشکیل داد که عبارت بودند از:
۱- امیر المومنین علیه السلام
۲- عبد الرحمن بن عوف
۳- زبیر بن عوام
۴- عثمان بن عفان
۵- طلحه بن عبید الله
۶- سعد بن ابی وقاص
و سپس ابو طلحه انصاری را طلب کرد و گفت:
پس از مرگ من پنجاه تن از ابطال رجال انصار را با شمشیر بردار و بر سرای شورا برو تا خلیفه تعیین کنند، اگر پنج تن اتفاق کردند، آن یکی را گردن بزن، و اگر چهار نفر اتفاق کردند، گردن آن دو نفر دیگر را بزن، و اگر سه کس به جانبی رفت و سه کس دیگر به جانب دیگر، آن سوی که عبد الرحمن بن عوف میرود راه صحیح است و آن سه نفر دیگر که در بین آنها عبد الرحمن بن عوف نیست را گردن بزن.
تا خبر به امیر المومنین علیه السلام رسید به عمویشان عباس فرمودند:
عمر، عثمان را به خلافت نصب کرد.
عباس سوال کرد: چگونه؟
چون عبد الرحمن پسر عموی عثمان است و با او مصاحرت دارد، یعنی زن عبد الرحمن، خواهر عثمان است و در روز اخوت عثمان با عبد الرحمن عقد برادری بست، عمر از این امور مطلع بود؛ پس در حقیقت شورا، فرمایشی بوده و تعیین خلافت را به عهده عبد الرحمن بن عوف قرار داده بود، نه به شورا و نه به مردم که که خود برای خود خلیفه و امیری تعیین کنند، لذا عبد الرحمن نیز عثمان را به خلافت نصب نمود.
(ناسخ التواریخ، جلد ۸، صفحه ۳)