شعر

تامحرم فرصتی کم مانده است

شصت و نه شب تامحرم مانده است

شصت ونه تسبیح ذکریا قدیم

از توسل های آدم مانده است

طوربودو جلوهءکرب بلا

قامت موسی اگرخم مانده است

شصت ونه باردگر یافاطمه

گفتن عیسی بن مریم مانده است

ای ذبیح کربلا کن زمزمه

اشگ درچشمان زمزم مانده است

جامهءاحرام را آماده کن

کربلائی حج اعظم مانده است

شصت ونه روز است هفتادو دو یار

بیقراربادهءغم مانده است

ناقه ءزینب(سلام الله علیها)صبوری پیشه کن

شصت ونه منزل مسلّم مانده است

آسمان کعبه کم کم تیره شد

سوی ساقی چشم علقم مانده است

قامت اکبرقیامت میکند

اندکی ازعمرعالم مانده است

چشم گردون گرداصغر درطواف

مادری با غم دمادم مانده است

شصت ونه صبح دگر ازجلوهء

لاله های باغ خرم مانده است

مسلم و غربت گواهی می دهند

تاجفای کوفه یک دم مانده است

صحبت از بازار قصابان مکن

شاهد ما دارمیثم مانده است

ای سرو ای نیزه و ای سنگ ها

اندکی تا آه خاتم مانده است

ای سکینه ای رقیه ای رباب

تا اسیری تا بلا کم مانده است

شصت ونه صبح دگرای داغ تا

نالهء وازینباهم مانده است

باز میگویم بخوان ای روضه خوان

شصت ونه شب تا محرم مانده است

بمناسبت بیستم شوال 

مصطفی نظری طهرانی