باسمه تعالی
چند وقتی است که شبهه ای در میان جوانان رایچ شده که اسلام با زور شمیر به ایران آمده است
ودیم ما ایرانیان دین زرتشتی است. دوستان عزیز با توجه به ااین که دشمنان اسلام روز به روز سعی بر ضربه
زدن به دین مبین اسلام را دارند و هر روز سعی بر آوردن شبه هایی که باعث شک جوانان به دین شود لذا از
شما عزیزان تقاضا دارم که این مطلب را کاملا مطالعه نمایید تا اگر روزی کسی شبه ای به جان شما انداخت
شما بتوانید پاسخ گو باشید.
و اما
تاریخ گواهی می دهد مردم ایران قبل از ساسانیان تعصب خاصی راجع به مذهب زرتشتی نداشتند.در ایران
بودایی و یهودی و مسیحی و... زندگی می کرده اند و تعداد آنها هم کم نبوده است.اما اردشیر بابکان که خود
یک موبد زاده بوده است، دین زرتشتی را دین رسمی اعلام و دست موبدان را در فشار آوردن و خشونت بر علیه
پیروان سایر ادیان باز گذاشت. به صورتی که تاریخ سراغ ندارد که روحانیان یک مذهب بر پیروان سایر مذاهب
چنین سخت گرفته باشند.
----------------------------------
کرستین سن -مستشرق دانمارکی – می نویسد: ایجاد دین رسمی از ابتکارات ساسانیان است.
هیئت روحانیون با دخالتی که در امور عرفی می نمودند آن امور را جنبه مقدس و رنگ دیانتی می بخشیدند.
این طایفه در کلیه مواردی که در زندگی افراد پیش می آمد حق مداخله داشتند و می توان گفت هر فردی از
گهواره تا گور تحت نظارت روحانیون زرتشتی بوده است.
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------
بر طبق قوانینی که در ایران موبدی رواج داشت در زندگی اجتماعی ایران یک نظام طبقاتی سخت و خشن
وجود داشته است که دنیا چنین نظامی را به خود ندیده است.در این نظام مردم ایران به چهار طبقه تقسیم
شده بودند
1-روحانیون و موبدان زرتشتی 2-ارتشی ها و نظامیان3-کارمندان اداری 4-رعایا و پیشه وران
در تمام تاریخ هیچ نظام طبقاتی ای این چنین سخت و خشن نبوده است. فردوسی در شاهنامه ماجرایی را
به شعر در آورده است که بیانگر این نظام طبقاتی ظالمانه است که موبدان بوجود آورده بودن
فردوسی در شاهنامه ماجرایی را به شعر در آورده است که بیانگر این نظام طبقاتی ظالمانه است که موبدان بوجود آورده بودند
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------
در ایران ساسانی از نظر تعداد، تعداد زن(همسر) نامحدود بود.یک مرد هرقدر قدرت و ثروت داشت میتوانست
زن بگیرد.نه تنها عدالتی بین زنها شرط نبود بلکه برعکس بر اساس قانون آن دوران مرد می توانست
یکی از زنان خود را ممتاز تر از دیگران قرار دهد.انواع همسر وجود داشت.یکی پادشاه زن بود که همان زن
ممتاز بود و نوع دیگر چاکر زن بود که او را پست می دانستند و خدمتکار بود.از بین انواع زن، فقط پادشاه زن
حق ارث از شوهر داشت.
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------
و در آخر که دوستان و دانشجویان عزیز یادتان باشد که هیچ وقت شبه ای را زود قبول نکنید ولو به نظر واقع بینانه بیاید. همیشه با مطالعه درست به موضوعات بپردازید و کور کورانه همه چیز را نپزیرید اول جست و جو و مطالعه کنید بعد تصمیم بگیرید
و این هم بگویم که شبهه به این دلید به آن شبهه میگویند که شبیه واقعیت است
و سلام علیکم و رحمه الله