صفای زندگی پرذلت!
یک شب در میان، شاممان پختنی بود و همیشه چون در ایل گاز و اجاق گاز نبود مادر بزرگ با آتش هیزم برایمان یک شب در میان غذا می پخت.آن شب هم از همان شب ها بود مادر بزرگ برایمان از دمپخت های خوش عطر وبو و خوش طعمش پخته بود.عادت داشتم از سفره بلند بشم و پیش مادر بزرگ ته دیگ رو خودم بکنم و بخورم، اما آن شب فرق می کرد مادر بزرگ در نهایت تعجب سهم همسایه (قونشی پایو)،سهم صدری خانم زن همسایه امان که حامله بود را یادش رفته بود تا رفتم ته دیگ بکنم یادش آمد و گفت :
نه مادر امشب ته دیگ رو نکن!صدایی کندن ته دیگت به گوش صدری میخوره ! و چون حامله است دلش به درد میاد
مادر بزرگ نگذاشت من ته دیگ بخورم تا ازصدای ته دیگ کندن من دل همسایه اش به درد نیاید.و این است صفای زندگی پرذلت!
قونشی پایو:سهم همسایه،که هر خانواده ای سهم همسایه را قبل از مصرف خودش جدا میکند,
نوشته دوست عزیزم : عماد خفده (قشقایی) از همزبانان ایل قشقایی استان فارس