آرزوهای سلطان سلیم سلطان جبار و خونخوار عثمانی که هزاران تن از ایرانیان مقیم عثمانی را فقط به علت شیعه بودن گردن زد و سوداهای به ناکامی انجامیده سلطان سلیمان خان که سریال حریم سلطان تلویزیونهای ترک، مشتی دروغ و اباطیل را به خورد همسایگان ایرانی و ترک و عرب داد؛ خونخوار قسی القلبی که فرزندان خود را خفه میکرد و مردم قهرمان تبریز پوزهاش را به خاک مالیدند و پس از فقط یک هفته اشغال تبریز او را مفتضحانه به فرار واداشتند، اکنون به دست مشتی آدمهای بیخبر از تاریخ و سرگذشت و سرنوشت مردم ایران در حال اجرا شدن است.
منابع موثقی به من خبر دادهاند طرحی 20 ساله برای جدا کردن آذربایجان از خاک مادر وطن، ایران جاوید و شکست ناپذیر به وسیله امپریالیستهای آمریکا و انگلیس و کاسه لیسان آنان در منطقه در دست اجراست که مراحل اولیه آن آغاز شده است. یکی از استادان دانشگاههای آذربایجان با صدایی بغض آلود به من میگفت: معاونت عمرانی آذربایجان باختری به جای اینکه به فکر عمران و آبادانی آذربایجان باختری، گاهواره زرتشت و ایرانیگری باشد، دستور تعویض اسامی خیابانهای مرکز استان را از اسامی ملی و میهنی به اسامی ترکی داده است.
در سالهای دور، عثمانیها و روسهای تزاری بارها کوشیدند به بهانه زبان و ملیت، آذربایجان را از ایران جدا کنند. در حالی که مردم آذربایجان، ایرانی اصیل هستند و همین مردم نجیب زاده تبریز بارها در برابر عساکر عثمانی سر به مقاومت و ایثارگری برداشتند. و هنگام اشغال آذربایجان در سال 1514 میلادی چنان پایداری و جانفشانی کردند که سلطان سلیم نتوانست بیش از چهار روز در تبریز بماند و به بهانه سرما و گرسنگی سربازانش، عقب نشینی اختیار کرد و به استانبول گریخت.
در سالهای میانی قرن شانزدهم میلادی، سلطان سلیمان خان چهار بار به ایران لشکرکشی کرد، اما روز اقامت او در تبریز به یک هفته نینجامید و با فضاحت و آبروریزی و پس از به توپ بستن و کشتار 30 هزار تن از مردم آذربایجان، به استانبول گریخت. مردم آذربایجان در سالهای آغاز قرن نوزدهم میلادی (دهه سوم قرن سیزدهم هجری قمری) 10 سال تمام به فرماندهی عباس میرزا سردار دلیر ایران و حسن خان ماری اصلان در برابر روسهای تا گلو مسلح مقاومت کردند و پس از سیزده سال بار دیگر به جنگی نابرابر در برابر روسهای اشغالگر دست زدند که پس از یک سال و نیم با به جا نهادن 400 هزار شهید، به ناچار دست از جنگ کشیدند و امپریالیستهای روسیه تزاری و همدستان انگلیسی آنان قرارداد ننگین ترکمنچای را به ملت ایران تحمیل کردند.
دولت عثمانی از سال 1453 میلادی- قرن پانزدهم میلادی تا سال 1918 میلادی هماره درصدد دست یافتن بر آذربایجان بوده و علاوه بر آن، غرب کشور ما را هم مورد طمع ورزی قرار داده است. با وجود انعقاد قراردادهای آماسیه و سرپل ذهاب، عثمانیها پیوسته مترصد فرصتی برای تصرف بخشهای غربی کشورمان بودهاند، ولی شاه عباس و نادرشاه و کریم خان زند و شاهزاده محمدعلی دولتشاه پسر فتحعلی شاه و عباس میرزا آرزوهای دور و دراز سلاطین عثمانی را نقش بر آب کردند.
روسیه تزاری در سالهای 1909 تا 1915 و سپس اتحاد جماهیر شوروی در سالهای 1918/1297 هـ.ش بارها کوشیدند آذربایجان را از ایران جدا کنند. با سقوط دولت تزاری، دولت مساواتی باکو کوشید به بهانه اتحاد قسمت ایرانی با آذربایجان، این ایالت را به قفقاز که در سال 1813 پانزده ولایت آن و در 1828 دو ولایت باقیمانده از ایران جدا شده بود، ملحق کند، اما حتی در آن دوران ضعف و درماندگی ایران جنگ زده موفق نشد، زیرا غیرت آذربایجانیهای میهن دوست مانع بزرگ این دسیسه شد. از سال 1920، این مأموریت، از سوی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، به حکومت کمونیستی باکو تفویض شد که زیر عنوان آذربایجان شمالی و جنوبی مقدمات تجزیه آذربایجان راستین را فراهم آورد.
پس از جنگ جهانی دوم حدود یک سال آذربایجان و کردستان از ایران جدا شدند و سپس با هوشیاری مردان غیرتمند ایران بخصوص آذربایجانی، آذربایجان قهرمان به خاک ایران بازگشت. در آن دوران تلخ و سیاه است که شهریار شاعر بزرگ آذربایجان، قصیده تبریز خشمگین را سرود و اقبال آذر در حضور افسران روسی شعر عارف را خواند و از مجلس شورای ملی ایران گلایه کرد که چرا اقدامی نمیکند که خانه خانه غیر است یا که خانه ما؟
کسانی که در سلماس مجسمه فردوسی را جا به جا کردند، معاون عمرانی که نامهای ملی را تغییر میدهد باید کمی تاریخ بخوانند و به یاد آورند آذربایجان از عصر آتورپات سردار بزرگ ایران زمین تا بابک خرمی و دلاورانی مانند ستارخان و خیابانی و باقرخان و ثقه الاسلام تبریزی از این صحنهها بسیار دیده و این درخت برومند و تناور ایران زمین از این تند بادهای به مراتب خطرناکتر تکان نخورده و تا ابد پیوند آذربایجان با مام میهن ناگسستنی است. آذربایجان لقمه گلوگیر است. وقتی از گلوی پطرکبیر و الکساندر اول و نیکلای اول و دوم و سلاطین عثمانی فرو نرفته است از کام خواب آلودگان بی خبر از تاریخ فرو نخواهد رفت.
نمیدانم دولت محترم در این باب چه اقدامی میکند و آیا نظاره کردن و دست روی دست گذاشتن کفایت میکند؟ راستی وظیفه وزارت کشور در این باره چیست؟