فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 6694


درباره من
سارا دانشجوی رشته فلسفه
سارا (alis )    

فلسفه نخ نما شده ی رفتن

درج شده در تاریخ ۸۹/۱۰/۲۲ ساعت 08:31 بازدید کل: 468 بازدید امروز: 81
 

نمی دانم از چه اما دلگیرم:نمی دانم برای چه اما بدجور غمگینم :بی نهایت دلواپس فردایی هستم که مطمئنا می آید اما دیدنش را چندان مطمئن نیستم. چرا باید چیزی نوشت که خود نیز به آن اعتقاد نداریم؟چرا باید جائی برویم که می دانیم انتهایش چیزی جز فنا نیست؟ که آخرش یک فلسفه نخ نما شده ی بی معنی است:اینکه ماندن باعث گندیدن می شود .به خدا من دارم از رفتن می گندم.دارم بی خاصیت می شوم .از بس رفتم و رفتم دیگر دارم از دست خودم در میروم .فرار می کنم .

نمی دانم از چه دلگیرم یا اینکه خودم را به نفهمیدن می زنم .نمی دانم برای چه غمگینم یا اینکه دارم خودم را گول می زنم .فردا از جنس کدام فلسفه خواهد بود؟خودم را به نفهمیدن می زنم و به خود فریب میدهم تا از آن فلسفه فرار کنم .من از خودم فرار می کنم یا از فلسفه های بیهوده نخ نما شده؟ من از خودم فرار میکنم یا از حقیقت؟آیا من واقعا دلواپسم؟آیا من به واقع غمگینم؟من می دانم و نمی دانم.

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۸۹/۱۰/۲۲ - ۰۸:۳۱
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)