اخرین ارزوم...مخاطب خاص

همیشه اون طوری که فکر می کنی

اتفاق نمی افته.

خواستنی های تو خواست همه نیست ،

دردهای تو غم همه  نیست.

حرفای تو حرف دل همه نیست .

تو همونی هستی که باید باشی ،

شاید این بودن تو واسه خیلی ها مهم نباشه

اما مهمه که تو باشی ، نفس بکشی ،

زندگی کنی وبه کسی که بودنت براش

اصلامهم نیست عشق بورزی....!

دلم میخواست کم نور ترین ستاره

در کهکشان شگفت انگیز دلت بودم ،

اما نبودم......!

دلم میخواست واژه ای فراموش شده

در قاموس دلت بودم ،‌اما نبودم.......! 

دلم میخواست متروک ترین و دور

افتاده ترین جزیره در اقیانوس بی کران 

دلت بودم ، اما نبودم......!

دلم میخواست مثل افتادن  دکمه پیراهنت ،

یا باز ماندن بنذ کفشت

یا خراب شدن خط اتوی شلوارت

برایت مهم بودم ، کمی مهم بودم ! ....

اما نبودم ... هیچ نبودم...!

کسی خواسته ها  ، آرزوها ، دردها ، 

حرف ها، شکستن ها ، سوختن ها

و باختن های منو نه دید و نه فهمید ،

اما مثل اینکه او هم نمی خواست جزء

خواسته های تو باشم .......

میدانم محال است آن اتفاقی که

می خواستم بیفتد و رخ بدهد ،

دیگر خیلی دیر است ،

دیگر نباید به انتظار معجزه احتمالی

بنشینیم ،باید بلند شوم و غبار انتظار

را از سر و رویم بتکانم و راهی مقصدی

شوم که یک روز هر گز دلم نمیخواست

رهسپارش شوم 

تمامی وجودم گر می گیرد 

نفسم بند می آید

اشکهایم سرازیر می شوند ، می دانم

بی فایده است 

راه من راهی است که تو هیچگاه از آن

عبور نخواهی کرد.....

هنوز هم اثری از تو نیست . گریه ام میگیرد.

پس تو هم رفیق راه زندگی من نبودی

چه کسی میفهمد ای همه درد را 

این همه عذاب را 

این همه شکستن را.

کاش بمیرم ویا لااقل.... تا چشمان حسرت

بارم هر گز تو را با کس دیگری نبیند .

      این آخرین آرزوی من است....