دانی چرا درسیر خود بر خویش میلرزد قلم
ترسد که ظلمی را کند در حق مظلومی رقم
پدر واژه ای که از ابهت بیانش وجود آدمی معنا میگیرد؛ واژه ای که برای خیلی ها معنای آرامش و امید دارد و تسلی خاطر بسیاری از مردم است. پدر سراپا ایثار است و گذشت؛ ایثار پدر حقیقت وجود آدمی و آرامش بخش ذات انسانهاست خادمی بی مدعا و زحمت کشی آرام و مقاوم و پناهگاهی امن برای کسانی که پدر می نامندش.
اینبار در شهرمان واژه پدر بازیچه مدعیانی شده که شاید مزه مهرش را نچشیده اند که اینقدر به آسانی به محضرش گستاخی میکنند؛ شاید ایثار پدر را ندیده اند که بی مهابا یاوه گویش میخوانند و حکمت سخنانه پدرانه اش را درک نکرده اند. شاید سایه ادب این موجود والا را نچشیده اند که اورا متملق خوانندن؛ شاید شاهد زجرهای حاصل از کارهای سختش و مداواهای رئوفانه مادر را در کنارش؛ مخفیانه نظاره گر نبودند . که حق نمک و نمکدان نمیشناسند و وقتی پای منافعشان در میان باشد به او هم رحم نمیکنند.
(( پدر از بابت تمام نافهمی های جوانیم و خامی کوچکیم دستت را میبوسم و عذر تقصیر جهالت دارم و زیبا نامت را با اشکهای نداشتنت بدرقه میکنم.))
چند مدتی دعوا بر سر پدر است در شهرمان و او را پدری بی غیرت و خارج ازلیاقت پدری نامیدند و حرف هایش را یاوه گویی و مصداق بارزی از توهین به زحمت کشان عرصه ورزش نامیده و او را فاخری به عناوینش که بدور از هر عنوانی است خواندند. اورا فاقد شعور برخوردی نامیده جوک شیرین مجالسش گفتندش و اورا از ابتداترین اصول اخلاقی نیز دور راندند طوری که فرزند خلفش نیز لجام شمشیر زبان را گسست و حق پدری را با لفظی شبیه الفاظ نگارنده پاسخ داد.
حال حقیر نیز که جزیی کوچک از فضای رسانه میانه هستم بر ذمه خود حقی دیدم که آنرا ادعا نمایم و حق پدر بر گردن پدرانم را ارج نهم.
روی سخن با نگارند مطلب ((اخه شما چرا پدر ؟))دارم هر بار که موی دماغ کسی شدید سکوت کردیم و اجازه چیدن موی اضافه بر عهده مسئول مربوط و ایفای نقش موی اضافه بر دماغ را بر ذمه شما نهادیم ولی اینبار چون پای اخلاقیات بشری و درسی برای آینده گان انشاء نموده اید؛ سوکت بحق گناهی نابخشودنیست ؛که آیندگان مارا نیز به گناه جرگه غافلان تنبیه نکنند.
این مسئله را از چند بعد مورد بررسی قرار میدهم :بعد اول آقای محترم و مدعی ژورنالیسم شهر ادب اولین نکته ای است که باید در زندگیتان مشق کنید هر نکته جای و هر حرف مکانی دارد شما عملا زبان توهین به شخصی گشوده اید که سالیان متمادی چه زمان اشخاص مطبوع جنابعالی و چه الان نقش اساسی در ورزش شهر ایفا کرده و خود شما نیز حتی هروقت نام ورزش میاید بعنوان گزینه اول یا دوم نام ایشان را می برید و لیک میدانید اگر از میانه هجرت کرده و به پایتخت می رفتند الان جایگاهی بس عظیم و والا داشتند. از واژه پدرش که بگذریم ؛همه این امر را اذعان مینمایند پس بی ادب و تند صحبت کردن با کسی که او مصداق ورزش بی ریا ؛بی سیاست و بی توقع بوده است امری نا بخشودنی و مزمت شدنی است. و این نباید حالتی یا متدی گردد که بعد از ما نیز در عرف جامعه باب شود ؛که به پیش کسوتی بی مهابا توهین گردد چون فردا روز اگر مدعی پدر رسانه شدید به استناد این مطلب دمار از روزگارتان در میاورند و معمولا رسم است که وظایف ما کوچکتر ها تذکری بسیار استادانه و رئوفانه به محضر بزرگان است نه توهین و زبان درازی .
بعد دوم و شرما ورانه ترین قسمت داستان این است که در جلسه اخیراتاق فکر فرمانداری اساس کارتان برای نقد حذف توهین ؛تخریب ؛حرکت هدف مندانه مصوب کرده و بنا نهادید بقول قدیمی ها مرد است و حرفش البته انگار حرف در مصداق شما مانند باد هواست و وفورش موجب غفلتتان شده و خود نیز بر پوچ و ....بودن حرفهایتان؛ با اعمالتان ؛اشاره دارید پس تکلیف ما چیست استاد دم خروس یا قسم حضرت عباس (ع) ؛ پس قبل از تفکر در اطراف میز و گردآوردن کاغذهای وزین برای نوشته ها و حرفهای خود عامل باشیم.((عالم بی عمل زنبور بی عسل ))
بعد سوم اشخاص و افراد مذکور توسط پدر می باشد معمولا پدران همیشه مراقب هستند و تمرکز دارند که مبادا کسی که صاحب حق است حقش ادا شود و اگر زحمتی برای به ثمر نشستن عده ای صورت گرفته ذکر شودو یا در زمینه کاریه فرزندانش فرجی حاصل کرده تشکر نماید.اینها را برخود تکلیف میداند ابراز کند؛ بحث ما شخص مددی یا نفر خاصی نیست و اگرپدر شخص خاصی را ذکر کرده یا نام برده است علتی داشته توضیح اینکه سن ایشان طوری ایجاب میکند که دغدغه سیاسی نداشته باشد پس 100درصد وجود شخص ثمری برای مجموعه داشته که ایشان ذکر کرده اند و بعید میدانم بدون علت نامی برده باشند و اگرهم برده اند تا آنجای که همه اورا میشناسیم گرایش سیاسی خواصی نداشته ودنبال منصب و کار مقام نیست پس در این قسمت هم تهمت به این بزرگوار روا نبوده.
بعد چهارم که شاید دانستنش برای همه قابل توجه باشد مسئله مربوط به حق اظهار دعوی در مجامع قضائی میباشد. همانطور که بر همه آشکار و قابل تایید می باشد وسط دعوا حلوا پخش نمی کنند یعنی در فضای نقد احتمال توهین هست ؛احتمال تذکرهای شدید هست؛ احتمال پرده دری توسط اشخاص هست.
پس کسی که وارد این فضا میشود باید برای همه این آفات آماده باشد. جالب توجه راجب این اشخاص این نکته است که در مورد هر مسئول اداره؛ شخص یا اشخاصی با جسارت تمام به نقد و گاها توهین می پردازند و وای بر حالتی که شخصی چنین ادبیاتی در مورد این دوستان بکار ببرد سریعا ابراز حق کرد و پیش بسوی محکمه می روند و ستاندن حق و آبروی از دست رفته را بر خود حقی غیرقابل انکار میدانند. دوست قلم به دست صاحب امتیاز تنها هفته نامه میانه بر کسی پوشیده نیست توهین های شما بر شخص آقای وفائیان و جواب پسر ایشان نیز دقیقا معادلی بر الفاظ شما بوده حال این حق ادای دعوی چیست که درب فضای نقد که شما خود از شعار دهندگان آن هستید را می بندید و سدی بر درگاه آزادی بیان می شوید پس اگر بد است ؛برهمه بد؛ و اگر خوب است؛ برهمه خوب؛ بنا به فرمود مولایم علی (ع) :آنچه برای خودمی پسندید برای دیگران هم بپسند وآنچه بر خود نمی پسندی برای دیگران هم مپسند.
و بحث آخر اینکه اگر شما حق بودید و بر صدق گفتارتان ایمان داشتید چرا وقتی جواب آقای گیوو وفائیان و سیل نظرات مردمی ذیلش جاری شد سراسیمه به ارسال مطلب برای از بورس افتادن مطلب پدر و همچنین مصاحبه های مکرر برای اثبات حقانیت دست زدید که ثمری جز رسوائی برایتان نداشت فقط این نکته بر همه اهل رسانه و مردم آشکار شد که شما همان حلقه به گوشان درگاه برخی خواص سیاستید و اگر پای اربابتان درمیان باشد منفعلانه به قیمت آبرویتان نیز خود را سپر می کنید .