فراموش کردم
اعضای انجمن(413) قوانین ارسال مطلب
جستجوی انجمن
امیر_قاسمی (amir16 )    

ترس ، دلهره ، اضطراب ، وحشت ، اینها خاطرات تیم هایی است که در تبریز مقابل تراکتور بازی می کنند.

منبع : http://www.tractorfc.com/read.php?newsid=430
درج شده در تاریخ ۸۹/۱۲/۲۳ ساعت 15:39 بازدید کل: 538 بازدید امروز: 137
 

 


ترس ، دلهره ، اضطراب ، وحشت ، اینها خاطرات تیم هایی است

که در تبریز مقابل تراکتور بازی می کنند.

و چه جرئتی دارند آن ها که می توانند مقابل تراکتور پا در زمین چمن بگذارند ، باید به آن ها آفرین گفت.
بگذارید از زبان بازیکنان تیم های حریف تراکتور که وارد ورزشگاه یادگار می شوند با شما سخن بگویم.
قبل از این که وارد ورزشگاه شویم ، مربی با ما سخن می گوید و ما را به آرامش فرا می خواند و می گوید اصلا نگران نباشید
ولی همه می دانیم که خود او نیز به شدت نگران است و دلهره را زیر پوستش پنهان کرده است . به ما می گوید سعی کنید بازی را به نفع خودتان به اتمام برسانید ولی می دانیم که در دل خدا خدا می کند که بتواند فقط یک امتیاز را از تراکتور بگیرد .
برای تمرین قبل از بازی وارد زمین چمن می شویم ، تعداد تماشگران آنقدر ها هم زیاد نیست ولی صدای تشویقشان سرمان را به درد می آورد.
دوباره به رختکن باز می گردیم تا آخرین صحبت های مربی را قبل از بازی بشنویم ، همان حرف های قبلی را می زند و می گوید اصلا به هوادارانشان توجه نکنید ولی مگر می شود؟
چیزی نمی گذرد که زمان بازی فرا می رسد و باید وارد ورزشگاه شویم هنگامی که پایمان را از رختکن بیرون می گذاریم موج تشویقشان چون صدای آذرخش گوش هایمان را اذیت می کند و با دیدن تعداد کثیرشان شوکه می شویم .
کاش این بازی را محروم بودم ! قبل از شروع بازی در کنار داوران و بازیکنان حریف به صف می ایستیم تا مراسم قبل از بازی اجرا شود ، ورزشگاه یک دست قرمز می شود ، صحنه زیبایی پدید می آید و با خود می گویم کاش تیم ما هم اینگونه بود. صدای قرآن پخش می شود و ورزشگاه به احترام قرآن سکوت می کنند ، مردم متدین و متشخصی هستند.
گروهی در بالا و زیر جایگاه چشمم را می گیرد ، قبلا در موردشان شنیده ام به آن ها تی تی تی تی می گویند ، نمی دانم چرا این اسم را روی خودشان گذاشته اند ولی گویی آن ها قلب تپنده ورزشگاه هستند همه سرپا ایستاده اند .
داور بازی را شروع می کند و به یک باره ورزشگاه منفجر می شود ، تشویقهای بی امانشان هوش از سرمان می برد ، نمی دانیم که چه می کنیم فقط دنبال توپ می دویم.
صدای دوطرفه یاشاسین آذربایجانشان وحشتناک است ، گویی تو را تنها داخل یک فیلم ترسناک انداخته اند و یا شب هنگام در گورستان قدم می زنم.
خدایا کاش این بازی را مصدوم بودم!
لحظات به سختی می گذرد به سختی که نه زمان ایستاده است ، بعد از هر ثانیه به اسکوربورد ورزشگاه نگاه می کنیم تا ببینیم چقدر گذشته است.
سوت داور به صدا در می آید و نیمه نخست به اتمام می رسد . وارد رختکن می شویم تا کمی استراحت کنیم و صحبت های مربی را بشنویم.
مربی وحشتزده وارد رختکن می شود و برایمان حرف می زند ولی اصلا نمی شنویم که چه می گوید هنوز شوکه هستیم ، فکر می کنم مربی خود نیز نمی داند چه می گوید .
دوباره وارد میدان می شویم تا نیمه دوم را شروع کنیم . صدای تماشاگران وحشتناک تر از قبل به نظر می رسد . نگاهی کینه توزانه ای به تی تی ها می کنم و آرزو می کنم کاش این مسابقه هرچه زود تر تمام شود.
بی امان تشویق می کنند و به سختی لحظه ای پیدا می شود که سکوت کنند. وقتی تیمشان گل زد ، عرق سرد بدنم را گرفت . آری راست می گویند که اینجا جهنم حریفان است.

منبع : http://www.tractorfc.com/read.php?newsid=430

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۸۹/۱۲/۲۳ - ۱۵:۳۹
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)