فراموش کردم
رتبه کلی: 670


درباره من
کاش شیرینی بدست اوردن ان چه که مدت ها ارزوی دیرینمان بود و

دست نیافتنی این قدر زود به تلخی نمی زد.

و تمام رویا های تجسم شده به شادی رنگ دروغ نمیگرفت.

از عبور ثانیه ها اگر هیچ نیاموختم .اگر هزاران درد و غم ساختم.

اگر اندوه بر پیکره ی جانم باریدن گرفت ...! اموختم صبر را

و شاید بخشیدن را.بخشش بزرگترین درسی است که اموختم.

این که فراموش کنم انان که ...!!!

اموختم که هیچ چیزی وجود ندارد که قلبم را به تلاطم در اورد. هیچ!

اه ! اموختم که میشود تمام رویاهایم را در یک لحظه خاک کنم!

و با تمام وجودم باور کنم که هیچ چیز زیباتر و خواستنی تر از

ارامش نیست...

امیر علی (amirali2012 )    

چرا مردم قفس را آفریدند ؟

منبع : قیصر امین پور
درج شده در تاریخ ۹۰/۰۴/۰۸ ساعت 23:53 بازدید کل: 945 بازدید امروز: 156
 
چرا مردم قفس را آفریدند ؟

چرا پروانه را از شاخه چیدند ؟

چرا پروازها را پر شکستند ؟

چرا آوازها را سر بریدند ؟.

پس از کشف قفس ، پرواز پژمرد
 
...سرودن بر لب بلبل گره خورد

کلاف لاله سر در گم فرو ماند

شکفتن در گلوی گل گره خورد

چرا نیلوفر آواز بلبل

به پای میله های سرد پیچید ؟

چرا آواز غمگین قناری

درون سینه اش از درد پیچید ؟

چرا لبخند گل پرپر شد و ریخت ؟

چه شد آن آرزوهای بهاری ؟

چرا در پشت میله خط خطی شد

صدای صاف آواز قناری ؟

چرا لای کتابی ، خشک کردند

برای یادگاری پیچکی را ؟

به دفتر های خود سنجاق کردند

پر پروانه و سنجاقکی را ؟

خدا پر داد تا پرواز باشد

گلویی داد تا آواز باشد

خدا می خواست باغ آسمان ها

به روی ما همیشه باز باشد

خدا بال و پر و پروازشان داد

ولی مردم درون خود خزیدند

خدا هفت آسمان باز را ساخت

ولی مردم قفس را آفریدند
 
 
تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۰/۰۴/۰۹ - ۰۰:۴۵
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)