بیا با من، مدارا کن / که من مجنونمو مستم اگر از عاشقی پرسی / بدان دلتنگم هستم بیا با من، مدارا کن /که دل غمگین و جان خستست اگر از درد من پرسی / بدان لب را فرو بستم بیا از غم شکایت کن / که من همدرده تو هستم بیا شکوه از دل کن / که من نازک دلی هستم جدایی رو حکایت کن / که من زخمی آن هستم اگر از زخمه دل پرسی / برایش مرحمی هستم مجنونم و مستم / به پای تو نشستم آخر ز بدی هات ، بیچاره شکستم مجنونم و مستم / به پای تو نشستم آخر ز بدی هات ، بیچاره شکستم برو راه وفا آموز / که من بار سفر بستم دگر اینجا نمی مانم / رهایی از وفات هستم برو عشق از خدا آموز / که من دل را بر او بستم نمیخواهم تو را دیگر / بدان از دام تو رستم مجنونم و مستم / به پای تو نشستم آخر ز بدی هات ، بیچاره شکستم مجنونم و دل را به چشمان تو بستم هشیار شدم اخر از دامه تو جستم مجنـــــــــــونمو مستم / عاشــــــــــــقمو خستم