فراموش کردم
رتبه کلی: 2459


درباره من
امیر تهران (amirtehran )    

مادر شهید گمنام ...

درج شده در تاریخ ۹۲/۰۳/۲۷ ساعت 19:10 بازدید کل: 338 بازدید امروز: 170
 

آی قصه قصه قصه ، نون وپنیروپسته ، یک زن قدخمیده ، روی زمین نشسته

یک زن دل شکسته ، که چادرش خاکیه ، روی زمین نشسته ، شکسته وتکیده

صورت خیس وگلفام ، دست میکشه روی قبر ، قبر شهید گمنام

مادر

 

ازتوکیفش یه جعبه ، خرما میاره بیرون ، میزاره روی اون قبر ، بهش میگه مادرجون

بابات کیه عزیزم؟ برادرت خواهرت ؟ حرف بزن عزیزم ، منم جای مادرت

تو هم عین بچمی ، بچه بی نشونم ، همون که رفت وباخود ، برده گرمیه خونم

همون که آخرین بار ، وقتی که ترکم میکرد ، نذاشت برم دنبالش ، گفت که مامان تو برگرد

صورت من رو بوسید ، برگشتش و دویدش ، لبخند زدو زورکی ، سرکوچه رسیدش

چه شبها که به یادش، با گریه خوابم میبرد، باباش چقدر زورکی ، بغضش رو هی فرو خورد

الهی که بمیرم ، چشماش به در سفید شد ، آخر نفهمید علی ، اسیر یا شهید شد

شهید

 

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۲/۰۳/۲۷ - ۱۹:۱۰
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)