فراموش کردم
رتبه کلی: 1596


درباره من
عاشقم،
اهل همین کوچه ی بن بست کـناری
که تو از پنجره اش پای به قلب منِ دیوانه نهادی
تو کجا ؟
کوچه کجا ؟
پنجره ی باز کجا ؟
من کجا ؟
عشق کجا ؟
طاقتِ آغاز کجا ؟
تو به لبخند و نگاهی
منِ دلداده به آهی
بنشستیم،
تو در قلب و
منِ خسته به چاهی
گُنه از کیست ؟
از آن پنجره ی باز ؟
از آن لحظه ی آغاز ؟
از آن چشمِ گنه کار ؟
از آن لحظه ی دیدار ؟
کاش می شد گُنهِ پنجره و لحظه و چشمت ، همه بر دوش بگیرم
جای آن یک شب مهتاب ،
تو را تنگ در آغوش بگیرم...
nilu mohebi (amoureee )    
   
عنوان: pedar
pedar
کد برای مطالب، وب سایت و وبلاگ: بازدید کل: 145 بازدید امروز: 143

این تصویر توسط میثم عظیمی. بررسی شده است.
توضیحات:
پدری هفتاد ساله به همراه پسر سی ساله اش تلوزیون تماشا میکرد
ناگهان گنجشکی بر روی پنجره نشست
پدر از فرزند پرسید این چیست؟
پسر گفت این گنجشکه
پدر برای دومین بار پرسید این چیست ؟
پسر گفت گنجشکه
پدر برای سومین بار پرسید این چیست؟
پسر با عصبانیت گفت کوری نمیبینی این گنجشکه دیگه سوال نپرس فیلم نگاه میکنم
پدر برای چهارمین بار پرسید :
این چیست؟
پسر گفت یه بار دیگه بپرسی میبرمت خانه سالمندان پیر شدی خرفت شدی فراموشی گرفتی
دیگه حوصله سوال پرسیدن هایت را ندارم
پدر به اتاق خودش رفت و دفتر خاطراتش را باز کرد یاد روزی افتاد
که گنجشکی بر روی پنجره نشسته بود
پسر چهار ساله اش چهل بار از او پرسیده بود این چیست؟
پدر هر بار با مهربانی به پسرش جواب داده بود
دفتر خاطرات خیس از اشکهای پدر شد  
درج شده در تاریخ ۹۴/۰۸/۲۲ ساعت 00:27
برچسب ها:
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
تبلیغات

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
کاربران آنلاین (0)