در ورق زمان نوشته ام ب یادت میمانم حتی اگر هزار صفحه از تو دور باشم.........

جوانی19ساله بودم،حکم را صادر کرده بودند،حکم اعدام بود.....گفتم ای کسانی که مرا به خاک می سپارید،تکه یخی بر روی قبرم بگذارید تا چکه کند،گفتند چرا؟گفتم عاشقی ندارم که بر روی قبرم گریه کند.......

به سلامتی تنباکوی دو سیبی ک روش با صداقت نوشته سرطان زا... ن ابمیوه ای ک به دروغ نوشته 100 درصد طبیعی.....بسلامتی هر چی رفیق با معرفته...

برگرد این اخرین بخیه ایست ک به گلویم میزنم..........

به سلامتی کسانی که ...........برای داشتنش لازم نیست با سیاست باشی ونقش بازی کنی......همین که یک رنگ باشی کافی...

همیشه یاد گرفتمه ام دربرابر کسانی که دوستشان دارم سکوت کنم وبا نگاهی ساکن به آنها بنگرم........وقتی در جواب ابراز احساس قلبم پاسخ بیهوده می شنوم...........

باید آهسته نوشت /با دل خسته نوشت/با لب تشنه نوشت/گرم و پر رنگ نوشت/روی هر سنگ نوشت/تا بدانند/تا بخوانند همه/که اگر دوست نباشد دل نیست..........

اگر سه ثانیه از مردنم مونده باشه،یک ثانیه اول رو نگات میکنم،یک ثانیه دوم رو بهت میگم دوستت دارم،ویک ثانیه سوم رو هم برات میمیرم.........

اگر دیوانگی نیست پس چیست؟ وقتی در این دنیای به این بزرگی دلت فقط هوای یک نفر را میکند......!...