در تو میشوم پیدا لحظه ای که می تابی
در تو میشوم دریا لحظه ای که بی تابی
سرد و گنگ و خاموشم مثل یک کویری سرخ
کی شوم گلستانی؟ کی مرا تو در یابی
خالی از خود بودن خالی از تو را دیدن
ای حضور رویایی وقت است که بشتابی
تا خدا کنم پرواز ای همیشه دریایی
از نخیل غمگین ساحلی که می خوابی
من به لطف تو سبزم دل به یاد تو آبی
کی به دامنت باشم همیشه سبز آبی
روز و شب به خوابم چون فقط به خواب آبی
لحظه ای که بی خوابم خون خورم ز بی خوابی
با تو گل کنم امشب ای کرامت رویش
لحظه ای که می خندی در شبان مهتابی؟
هفت روز این هفته مثل جمعه بود ای کاش
تا نمی شمردم باز روزهای بی تابی