مشتاق دیدار توام با جان خریدار توام
گه گه صلایی می زنم یعنی گرفتار توام
دل را تماما برده ای از غیر خود ببریده ای
در کوچه های آسمان پیگرد این کار توام
یک دست پا بست زمین دست دگر در دست تو
انسان قیامت می کند عمریست آوار توام
منصور را دارش زدی کامل کنی خلقت ولی
منصورها چشم انتظار دنبال آن دار توام
کردی به خلقت مبتلا گویی در این دشت بلا
حد را رها کن هان "رها" بیمار دیدار توام
**********************************************
ادامه دارد...