فراموش کردم
رتبه کلی: 2307


درباره من
anti . zion (antizion )    

قطعه طنز

درج شده در تاریخ ۹۲/۰۱/۱۴ ساعت 19:46 بازدید کل: 188 بازدید امروز: 135
 

داستان زیر را آرت بو خوالد طنز نویس پر آوازه آمریکایی در تایید اینکه
نباید اخبار ناگوار را به یکباره به شنونده گفت تعریف می کند:


مرد ثروتمندی مباشر خود را برای سرکشی اوضاع فرستاده بود. پس از مراجعه پرسید:


-جرج از خانه چه خبر؟


-خبر خوشی ندارم قربان سگ شما مرد.


-سگ بیچاره پس او مرد. چه چیز باعث مرگ او شد؟


-پرخوری قربان!


-پرخوری؟ مگه چه غذایی به او دادید که تا این اندازه دوست داشت؟


-گوشت اسب قربان و همین باعث مرگش شد.


-این همه گوشت اسب از کجا آوردید؟


-همه اسب های پدرتان مردند قربان!


-چه گفتی؟ همه آنها مردند؟


- بله قربان. همه آنها از کار زیادی مردند.


-برای چه این قدر کار کردند؟


-برای اینکه آب بیاورند قربان!


-گفتی آب آب برای چه؟


-برای اینکه آتش را خاموش کنند قربان!


-کدام آتش را؟


-آه قربان! خانه پدر شما سوخت و خاکستر شد.


-پس خانه پدرم سوخت! علت آتش سوزی چه بود؟


-فکر می کنم که شعله شمع باعث این کار شد. قربان!


-گفتی شمع؟ کدام شمع؟


-شمع هایی که برای تشیع جنازه مادرتان استفاده شد قربان!


-مادرم هم مرد؟


-بله قربان. زن بیچاره پس از وقوع آن حادثه سزش را زمین گذاشت و دیگر
بلند نشد قربان.!


-کدام حادثه؟


-حادثه مرگ پدرتان قربان!


-پدرم هم مرد؟


-بله قربان. مرد بیچاره همین که آن خبر را شنید زندگی را بدرود گفت.


-کدام خبر را؟


-خبر های بدی قربان. بانک شما ورشکست شد. اعتبار شما از بین رفت و حالا
بیش از یک سنت تو این دنیا ارزش ندارید. من جسارت کردم قربان خواستم خبر
ها را هر چه زودتر به شما اطلاع بدهم قربان

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۲/۰۱/۱۴ - ۱۹:۴۶
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:



لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)