به نام خدا ...
بی شک با نگاهی به اتفاقات اخیر در شهر متوجه نکات بارز و تامل برانگیزی می شویم که درک آن برای انسانهای بی طرف و و فارغ از هرگونه گرایش سیاسی و اجتماعی راحت و قابل پیش بینی بوده است، اتفاقاتی که متاسفانه به جز خوشحال معدودی صدمات جبران ناپذیری را بر پیکره ی شهر وارد خواهد نمود و سرنوشت وآینده ی ان را به خطر می اندازد ..
درست است که شهرمیانه به عنوان یکی از شهرهای سیاسی استان نام گرفته ولی هنوز هم که هنوز است ،دچار نوعی سردرگمی و عدم بینش صحیح در مورد انتخاب و حفظ مهره های کاربلد ومدیر است که ازآثار آن هم می توان به ترک افراد دلسوز و نخبه و کند شدن روند روبه رشد شهر اشاره کرد .
شاید این سوال برای ماها طبیعی باشد گه چرا مسئولانی که با صداقت و روحیه ی خدمت شناخته شده و با مردم و اهل رسانه وجوانان صاحب فکر از راه دوستی و تبادل نظر وارد می شوند ،همینکه بوی بهبود به مشام می رسد به طرز مشکوک و ناگهانی از صحنه کنار زده می شوند و بیشترین هجمه ها و حملات نیز به آنها وارد است که این از نظر اصول اخلاقی به دور است که ما هنوز هم از نبود فرهنگ سپاس و تشکر و قدرشناسی فرسنگ ها فاصله گرفته ایم و این مقوله مارا در همه جا لنگ خواهد گذاشت .
حال جالب اینجاست که با نگاهی اجمالی به مسئولانی که در گذشته دروان سالهای خدمت خود را دورقمی نموده و شکاف عمیقی بین آنها و مردم بود و بدون هیچ بیلان کار و دلهره واسترسی توانستند سالهای سال برکرسی و منصب خود تکیه بزنند و از نظر کیفی این شهر را فلج نمایند که نتیجه این شد که میانه ،شهری که در معرفی چهره های علمی ورزشی و سیاسی یکه تاز بود به شهری راکد ومنزوی تبدیل شد و دیگر شور و نشاط قبلی خود را ازدست داد .
نمونه ی بارز این اتفاقات و عکس العمل جالب مردم در مورد برکناری فرماندار ویژه و وداع تلخ ایشان با مردم میانه و جوانان بود که خاطره تلخی را بر اذهان منعکس کرد و جناب فرماندار به فاصله ی چند هفته از انتخاب خود به عنوان فرماندار نمونه با اتفاقات عجیب و غریب برکنار و این شهر را برای همیشه ترک کرد واز آنجا که سنت دیرینه ما اینست که بعد از دست دادن فردی دلسوز و خادم قدر و ارزش او را می دانیم در همان روز مدیحه سرایی ها و شعر خاطره و اعتراض برای برگرداندن ایشان به صورت دهها مقاله و مطلب به روی سایت ها ی محلی رفت ولی افسوس که پشیمانی سودی نداشت و دود همین قدر نشناسی ها دوباره به چشم همین مردم خواهد رفت .
این عجز و لابه ها چنان شدید بود که اگر ادامه پیدا می کرد از ایشان به عنوان چهره ی ملی یاد می شد ..درست در همین بحبوبه ها بود که خبر خوشحال کننده و مسرت بخش اقاله قرداد فولاد توسط دکتر مددی و با تلاش ها و جلسات مستمر ایشان که در سایت های خبری منعکس می شد نتیجه داد و این خبر مسرت بخش تلخی وداع فرماندار را تا حدودی کاست ...
بعد از حدود چند ماه تعلیق و خبر اخراج کارگران فولاد که به کابوس شبانه ی آنها و خانواده هایشان تبدیل و عید امسال را با استرس و ناراحتی سپری کرده بودند، این خبر و واکنش کارکنان در نوع خود جالب و به یاد ماندنی بود و وطوری شد که کارکنان برای تقدیر و سپاس خودرا به درب دفتر ارتباطی جناب دکتر مددی رساندند تا در شادی این پیروزی با ایشان سهیم باشند .
از نظر همین کارگران این ماندگارترین خدمتی بود که دکتر مددی در حق آنان انجام داد و جلسات مستمر آنها بی نتیجه نماند، اوج این خوشحالی کارکنان در استقبال بی نظیر و ماندگار آنها در دیدار دکتر مددی بود که دوباره امیدها را صدچندان و حس همدلی واتحادرادر بین مردم و مسئولین پررنگتر نمود .
ولی متاسفانه باز ما از درسهای گذشته عبرت نگرفته ودرست در همان روز بداخلاقی های رسانه ای به اوج رسید و در عرض یک روزدهها مقاله ی انتقادی تیتر سایتهای محلی شد که توسط افراد خاص و با نام منتقد و به ماهیت تخریب و تنگ نظری که تلاش براین بودکه حلاوت و شیرینی این پیروزی در کام مردم تلخ شود و تاسف رابه دنبال داشت که خوشحالی شهروندان هم از نظر آنان بی معنی بود ، و جالب این بود که با کند کاو در ماهیت همین افراد می شد به ماهیت واهداف و چهار چوب فکری آنان پی برد و جالبتر اینکه همین افراد تحلیگر از تریبون عمومی فکر و سلایق شخصی و خاطرات خودر ار اززبان عموم نقل و قول می نمودند و دوباره بدبینی و جنگ روانی و بی اعتمادی را پررنگتر می کردند .
..نکته ی مهم اینجاست که رئسا ی محبوب همین آقایان نیز در دوران خدمت خودنیز کاری به خصوصی برای این شهر انجام نداد و وضعیت کنونی هم ریشه در همین تعلل ها و سستی آنها بود که با مرورزمان آثار آن هویدا شد ..و ترفند دیرینه ی این افراد معلوم الحال هم هست که همیشه از آب گل الود ماهی گرفته و افکار عمومی را به دنبال خود می کشند و این بدترین فریضه اخلاقی ست که بدبینی و سو ظن راترویج کنیم و این نکته از اذهان فراموش شده ومی تواند تبعات جبران ناپذیری را به دنبال داشته باشد .
..واگر کمک و همفکری در کار است باید با دست فشردن ها و تبادل فکر باشد نه عیب جویی و قضاوت ها ی غیر منطقی و ناجوانمردانه ..زیرا ما برای رسیدن به جایگاه واقعی خودمان سالها از کورس پیشرفت و توسعه فاصله گرفته ایم وعلت آن هم نبود مشارکت بومی و همدلی و وحدت بوده که ضربه های جبران نا پذیری را وارد نموده و اگر همین جریان فکری ریشه کن نشده و منیت ها و خود برتری ها باشد ،همین وضعیت کنونی ادامه خواهد داشت و چهره های مردمی ودلسوز که خدمت به مردم برای خود افتخار می دانند در مقابل همین ناسپاسی ها و قضاوت کوکورانه سست و این شهر را ترک خواهند نمود.
آیا عقل و وجدان انسان بهترین داور برای قضاوت در مورد عملکرد مسئولین نیست ؟پس چرا باید همسو با افکارکسانی حرکت کنیم که که فرسنگ ها از میانه فاصله دارند و به نام دلسوز و دایه ی مهربانتر از مادر به جای خدمت به شهرشان ..در نظریه پردازیهای غیرمنطقی ید طولانی دارند و اگر عاشق پیشرفت شهرشان بودند باید آموخته ها و سرمایه ی فکری و مادی خود را در این شهر خرج می نمودند و سالهایی که روزه ی سکوت گرفته بودند به فکر بازخواست و عیب جویی می افتادند تا وضع اینگونه نمی شد ...بله ازماست که برماست ..تا ملتی در خود تغییر ایجاد ننمایند هیچ تغییر و تحولی در آنها صورت نخواهد گرفت .باتشکر ازمخاطبین گرامی