اوج مـردانـگـ نسل جـدیــد راوقـتـی فهمیــمدم:که دیدم پسری بـه جای دقیـق
شـدن در کار و زنــگـدگیاش، بـه آینــه زل میـز و ابرو برمـیـاشت.
اوج مـردانگـی نسل جــدید را وقتـ فهمـیـمدـم: که دیدم پسـرایرانـ فقط
مـادر و خواهـرش رانـاموس خـود میـداند ، نــه تمـام دختـران ایــن سـرزمیــن را.
اوج مردانـگــی نسل جـدید را وقـتـی فهمیــدم کـه دیدم:
پـسـر حاضراست از جیبـش ببخشوج مـرانـگـ نسل جـیــ راوقـتـ فهمیــم ـ یــم:پسر بـ جا قیـق
شـ ر ار و زنــگـ اش، بـ آینــ زل میـز و ابرو برمـیـاشت.
اوج مـرانگـ نسل جــیـرا وقتـ فهمـیـم ـ یــم:ی پسـرایرانـ فقط
مـار و خواهـرش رانـاموس خـومیـانـ،نــ تمـام ختـرا ایــ سـرزمیــ را.
اوج مرانـگــ نسل جـیـرا وقـتـ فهمیــم ــ یــم:
پـسـر حاضراست از جیبـش ببخشـ،تاهـرشب ناری
ازخـترا شهرش بخوابـ.
خـلاصــ اوج مـرانـگـ ایـ نـسل را ر خـیلـ چیزها یـــم...
پـسر سرزمیـ مـَـن،
بهتـریـ عایم برایـت ایـ اسـت ه:"مرانـگـ ات را ازست نـهـی..."
ـ اگـر از ست بـهـ یـگر هیـچ نــاری....
سلامتـ پسرایـ ـ مـــــــــــر بـو رو یاشو نـرفـتـه...
ـ،تاهـرشب ناری
ازخـترا شهرش بخوابـ.
خـلاصــ اوج مـرانـگـ ایـ نـسل را ر خـیلـ چیزها یـــم...
پـسر سرزمیـ مـَـن،
بهتـریـ عایم برایـت ایـ اسـت ه:"مرانـگـ ات را ازست نـهـی..."
ـ اگـر از ست بـهـ یـگر هیـچ نــاری....
سلامتـ پسرایـ ـ مـــــــــــر بـو رو یاشو نـرفـتـه...