فراموش کردم
رتبه کلی: 380


درباره من
سلام .
مریمم از مشهد .
متولد هشتادمین روز بهار سال 1370
مریم یزدان پناه (aroosak )    

خاطره یک مادر

منبع : وایبرم
درج شده در تاریخ ۹۴/۰۲/۰۵ ساعت 03:52 بازدید کل: 292 بازدید امروز: 290
 

 

 

امروز با مردی که در حال عبور بود برخورد کردم 

اووه! معذرت میخوام. من هم معذرت میخوام. دقت نکردم ...

 

 

ما خیلی مؤدب بودیم 

 من و این غریبه خداحافظی کردیم 

و به راهمان ادامه دادیم

 

 

کمی بعد از آنروز، در حال پختن شام بودم 

فرزندم خیلی آرام کنارم ایستاد 

همین که برگشتم به او خوردم و تقریبا انداختمش 

با اخم گفتم: 

" اه ! از سر راه برو کنار – چرا تو دست و پامی"

 

قلب کوچکش شکست و رفت

 

نفهمیدم که چقدر تند حرف زدم

 

وقتی توی رختخوابم بیدار بودم 

صدای درونم گفت: وقتی با یک غریبه برخورد میکنی، آداب معمول را رعایت میکنی 

اما با بچه ای که دوستش داری بد رفتار میکنی...

در خانه با آنهایی که دوستشان داری چطور رفتار می کنی

 

 

آیا میدانستید که اگر فردا بمیرید 

شرکتی که در آن کار میکنید 

به آسانی درظرف یک روز برای شما جانشینی می آورد؟

 

اما خانواده ای که به جا میگذارید

تا آخر عمر فقدان شما را احساس خواهد کرد.

 

و به این فکر کنید که ما خود را وقف کار میکنیم و نه خانواده مان

 

چه سرمایه گذاری ناعادلانه ای!

 

"خاطرات یک مادر" 

 

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۴/۰۲/۰۵ - ۰۳:۵۲
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
2
1 2


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (1)