بوگجه غمده گلیب لطفینه مهماندی منه
من ددیم سوزلریمی غم گوزی گریاندی منه
صبحه تک غم دانشب من دمیشم آغلامشخ
غم ددیر بس نیه دنیا بله ویراندی سنه
من ددیم یالقزام ای غم منه یاندرما اورک
منی سندردی فلک سن منه یاندرما اورک
قوی اولوم سنده اوتور ناله فغان ایله منه
گلسه هر کس یاسما سن دنه یاندرما اورک
...
بیا جانان دل، یکبار هم تعبیر رویا کن...
بیا و روزگارم را دوباره باز، زیبا کن...
همه گویند ترکم کن بیا اما تو حاشا کن...
بتا با این دل خسته،بیا قدری مدارا کن...
بیا بار دگر یادی از آن ایام شیرین کن...
میان خاطرات تلخ خود، من را تو پیدا کن...
فراقت کُشت مارا بی وف...
بعد عمری در کجا باید که پیدایت کنم؟!
از کدامین پنجره باید تمنایت کنم؟
من نمی گویم زمین را زیر و رو کردم، ولی
"سالها" گشتم به دنبالت که پیدایت کنم...
بارها رفتم کنار آینه... شاید که تو
ذره ای جامانده باشی و تماشایت کنم!
تا به کی باید برای پنجره، گلدان پیر...
یا ...
من از اعدام نمیترسم
نه از چوبش.نه از دارش
نه از دردش.نه آزارش
من از زندان نمیترسم
نه از حبسش.نه ازمرگش
نه ازپاییز بی برگش
من از دنیا نمیترسم
نه از غصه اش نه از دردش
نه از رنج و نه از گنجش
من از دریا نمیترسم
نه از طوفان.نه سیلابش
نه از موج ونه گردابش
من از دشمن نمیترسم
نه از تیرش.نه ازخش...
او پنج سال کرد پرستاری مریضدر اشک و خون نشست و پسر را نجات داداما پسرچه کرد برای تو؟ هیچ، هیچتنها مریضخانه، به امّید دیگرانیک روز هم خبر: که بیا او تمام کرد.در راه قُم به هر چه گذشتم عبوس بودپیچید کوه و فحش به من داد و دور شدصحرا همه خطوطِ کج و کوله و سیاهطومار سرنوشت و خبرهای سهمگیندریاچه هم به حال...
و این را خوب میدانم که دیگر نیستی ! به اجبار آرام میگیرم ... چه اجــبار تلـــخی !سهــم من از دنیــــــــــــا نداشتن استــــــــــــ ...تنهـــــا قدم زدن در پیاده رو هــــــای پاییز و فکـــــــر کردن به کســـــی که هیــــچ وقتـــ نبود...!!!...