خواب + زندگی اجتماعی = نمرات بد. نمرات خوب + خواب = زندگی اجتماعی نمرات خوب + زندگی اجتماعی = خواب . . . مریض : خانم دکتر دارم از درد میمیرم منو بکش راحت بشم دکتر : من خودم کارم رو خوب بلدم نیاز به تذکر شما نیست . . . پِجَر!! پِجَر!! من اومجَم!! (پسرشجاع وقتی پدرشو صدا می...
تاریخ درج: ۹۲/۰۲/۱۵ - ۰۰:۲۷ ( 7 نظر , 237 بازدید )

نمیدانید چه لذت بخش است وقتی وارد مغازه ای میشوم و میپرسم آقا! اینا قیمتش چنده؟ فروشنده محو موهای مش کرده زن دیگری است و حالش دگرگون است و من را اصلا نمیبیند و سوالم بی جواب میماند و من خوش حال از مغازه بیرون می آیم. نمیدانید چه لذتی دارد وقتی مرد هایی که به خیابان می آیند تا لذت ببرند ذره ای...
تاریخ درج: ۹۲/۰۱/۲۶ - ۱۷:۱۱ ( 10 نظر , 166 بازدید )

    روزی تصميم گرفتم كه ديگر همه چيز را رها كنم. شغلم ‏را، دوستانم را، زندگى ام را! به جنگلی رفتم تا برای آخرين بار با خدا ‏صحبت كنم. به خدا گفتم: آيا می‏‌توانی دليلی برای ادامه زندگی برايم بياوری؟ و جواب ‏او مرا شگفت زده كرد. او گفت: آيا درخت...
تاریخ درج: ۹۱/۰۷/۰۳ - ۱۱:۲۲ ( 2 نظر , 359 بازدید )

مرد ﻣﺴﻨﯽ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﭘﺴﺮ25ﺳﺎﻟﻪ ﺍﺵ ﺩﺭ ﻗﻄﺎﺭ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ.ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻣﺴﺎﻓﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ،ﻗﻄﺎﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺣﺮﮐﺖ ﮐﺮﺩ.ﺑﻪ ﻣﺤﺾ ﺷﺮﻭﻉ ﺣﺮﮐﺖ ﻗﻄﺎﺭ ﭘﺴﺮ25ﺳﺎﻟﻪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺷﻮﺭ ﻭ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﺷﺪ.ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻫﻮﺍﯼ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺣﺮﮐﺖ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻟﺬﺕ ﻟﻤﺲ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ،ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ:ﭘﺪﺭ ...
تاریخ درج: ۹۱/۰۷/۰۳ - ۱۱:۲۰ ( 3 نظر , 387 بازدید )

    تایج یک تحقیق نشان می‌دهد پسرا بیش از دخترا دروغ می‌گویند و کم‌تر از آن‌ها احساس گناه می‌کنند. در نظر سنجی که 3 هزار نفر شرکت داشتند مشخص شد پسرا انگلیسی به طور متوسط هر روز 3 بار دروغ می‌گویند که این رقم معادل با هزار و 92 دروغ در سال است. ...
تاریخ درج: ۹۱/۰۷/۰۳ - ۱۱:۱۸ ( 3 نظر , 433 بازدید )

  یه لحظه ازاتاقتون بیرون برین.... 30 ثانيه به مامان باباتون نگاه كنين ؛ بعدش به اينفكر كنين كه خيليا حاضرن تمام زندگيشونو بدن ، تا اين30ثانيه رو داشته باشن... !!!   ...
تاریخ درج: ۹۱/۰۶/۲۳ - ۱۴:۳۲ ( 8 نظر , 257 بازدید )

  غیرت رو تو نداری که با سالی 4 میلیارد بازیمیکنی.. غیرت رو اون کشتی گیری داره که توشهرش سمبوسه میفروشه ولی طلای المپیک وجهان رو میاره.. تویی که بد از باخت میخندی میگی به جهنم غیرت رو از سعیدعبدولی یاد بگیر که به ناداوری باخت ولی از شدت ناراحتی چه جوری گریه میکرد.. غیرت رو اون تک...
تاریخ درج: ۹۱/۰۶/۲۳ - ۱۴:۳۰ ( 5 نظر , 447 بازدید )

    یک دانشجوی عاشق سینه چاک دختر همکلاسیش بود. بالاخره یک روزی به خودش جرات داد و به دختر راز دلش رو گفت و از دختره خواستگاری کرد. . . . اما دختر خانوم داستان ما عصبانی شد و درخواست پسر رو رد کرد. بعدم پسر رو تهدید کرد که اگر دوباره براش مزاحمت ایجاد کنه، به حراست م...
تاریخ درج: ۹۱/۰۶/۲۲ - ۱۴:۳۵ ( 7 نظر , 463 بازدید )

    مادر و پدر دوستم از مکه اومده بودن ، دوستم هم جوگیر میشه کار کنه. بعد از رفتن مهمونای غریبه میره تو آشپزخونه می بینه چند تا بطری آب هست ، در راستای مرتب سازی آشپزخونه آبِ بطری هارو خالی می کنه و همه رو میزاره یه گوشه که بده با آشغالا ببرن بیرون... خلاصه میاد میشینه پیش مام...
تاریخ درج: ۹۱/۰۶/۲۲ - ۱۴:۳۳ ( 3 نظر , 428 بازدید )

  یكی از روزهای سال اول دبیرستان بود. من از مدرسه به خانه بر می گشتم كه یكی از بچه های كلاس را دیدم. اسمش مارك بود و انگار همه‌ی كتابهایش را با خود به خانه می برد. با خودم گفتم: 'كی این همه كتاب رو آخر هفته به خانه می بره. حتما ً این پسر خیلی بی حالی است!' من بر...
تاریخ درج: ۹۱/۰۶/۲۲ - ۱۴:۲۸ ( 3 نظر , 451 بازدید )