فراموش کردم
رتبه کلی: 983


درباره من
سلام.اشکان هستم ازشمال .چالوس.متولد1370/06/23 شهریور هستم .

اِلتِمــــــــاس مــــــالِ دیـــــــروز بــــود
مـــــــالِ وَقتـــــــی بـــود ?ــــ ســـــــاده بودم
اِمــــــــروز میــــــخــــوای بـــِــری ؟؟؟
هیــــــــــــــس !!!
فَقَطــ خــُـــداحــــــــــافِظـ ـ



اشکان دلفان (ashkan70 )    

داستا ن خفن

درج شده در تاریخ ۹۱/۰۸/۱۰ ساعت 11:28 بازدید کل: 1786 بازدید امروز: 666
 

صداي زنگ تلفن - دخترک گوشي رو بر ميداره - سلام . کيه؟

- سلام دختر خوشگلم منم بابايي! ماماني خونه است؟ گوشي رو بده بهش!

- نميشه!

- چرا؟

- چون با عمو حسن رفتن تو اطاق خواب طبقه بالا در رو هم رو خودشون بستن!

...

سکوت

...

عمو حسن نداريم!

- چرا داريم. الآن پهلو مامانه.

- ببين عزيزم. اينکاري که ميگم بکن. برو بزن به در و بگو بابا اومده خونه!

- چشم بابا!

...

...

چند دقيقه بعد

...

- بابا جون گفتم.

- خوب چي شد؟

- هيچي. همينکه گفتم يهو صداي جيغ مامانم اومد بعد با عجله از اطاق اومد بيرون همينطور
که از پله ها ميدويد هول شد پاش سر خورد با کله اومد پايين. نميدونم چرا تکون نميخوره
ديگه؟

- خوب عمو حسن چي؟

- عمو حسن از پنجره پريد توي استخر. ولي پريروز آب استخر رو خودت خالي کرده بودي يک
صداي بامزه اي داد نگو! هنوز همون طور خوابيده!

- استخر؟ کدوم استخر؟ ببينم شماره ******** نيست؟

- نه!

- ببخشين مثل اينکه اشتباه گرفتم

 

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۱/۰۸/۱۰ - ۱۱:۲۸
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (2)