فراموش کردم
رتبه کلی: 4236


درباره من
«* سلام *»

محمد مهدی هستم از میانه

19 سالمه ...

خیلی شوخ طبع و خیلی باجنبه

: )



























































































































































































































































































































باید بازیگر شویم ...
باید بازیگر شویم آرامش را بازی کنیم …   باید خنده را به زور بر لبهایمان بنشانیم …   باید مواظب اشک هایمان باشیم … باز همان تظاهر همیشگی : ” خوبم …...
تاریخ درج: ۹۳/۱۱/۰۱ - ۱۴:۱۱ ( 17 نظر , 106 بازدید )
آخی .....
دختره 14 سالشه     توپروفایلش نوشته   *از همه مردا بدم میاد *!!!!!!!!!!   حتما دوس پسرش از پفکش خورده            آخی ....    ...
تاریخ درج: ۹۳/۱۰/۰۹ - ۱۳:۳۲ ( 42 نظر , 168 بازدید )
سر میز شام
سرمیزشام بودیم واسم اس ام اس اومد بابام برگشت گفت ببین بچه من فعلا واست زن نمیگیرما گفته باشم مامانم:حالا کی هست این بدبختی که میخوای بگیریش؟ داداش کوچیکم:بعداون نوبت منه ها همچنان من ... بابام رو به من:اه اه ...گمشو این بچه رو هم هوایی کردی من درحال رفتن به اتاق حالا اس ام اس از کی بود؟ ایر...
تاریخ درج: ۹۳/۰۷/۲۹ - ۲۰:۴۶ ( 26 نظر , 163 بازدید )
عروس :خودت بگو خلافت چیه؟
عروس :خودت بگو خلافت چیه؟ داماد :فقط ادامس زیاد میجوم. آدامس !!!! حالا چرا آدامس میجوی ؟ بو سیگارو از بین میبره مگه سیگار میکشی؟ اره بعد از عرق حال میده  مگه عرق میخوری؟  اره گیرایی تریاک رو زیاد میکنه   مگه تریاک میکشی؟    اره از بیکاری بهتره     مگ...
تاریخ درج: ۹۳/۰۷/۲۹ - ۲۰:۲۵ ( 38 نظر , 151 بازدید )
سلام ب ریا کاران حسینی
سلام ب ریا کاران حسینی ب طبل زنای چشمک زن,!ب فشن های زنجیر زن!!!! سلام ب عزادارای غذا بگیر  سلام ب اونایی ک سرما رو بجون میخرن واسه چایی رایگان ب اونایی ک قمه میزنن خونشون زمین میریزه ولی یبار خون اهدا نکردن سلام ب پسرای شماره بدست ب اون دخترایی ک یجور آرایش میکنن ک مداح اهل بیت از هوش میره ...
تاریخ درج: ۹۳/۰۷/۲۸ - ۱۳:۴۹ ( 73 نظر , 117 بازدید )
پسر جوانی در کتابخانه از دختری پرسید
پسر جوانی در کتابخانه از دختری پرسید: «مزاحمتان نمی شوم کنار دست شما بنشینم؟» > دختر جوان با صدای بلند گفت: «نمی خواهم یک شب را با شما بگذرانم» > تمام دانشجویان در کتابخانه به پسر که بسیار خجالت زده شده بود نگاه کردند. پس از چند دقیقه دختر به سمت آن پسر رفت و در کنار...
تاریخ درج: ۹۳/۰۷/۲۷ - ۱۵:۴۳ ( 57 نظر , 155 بازدید )
عشق تو نوشتنی نیست
در جلسه امتحانِ عشق من مانده‌ام و یک برگۀ سفید ! یک دنیا حرف ناگفتنی و یک بغل تنهایی و دلتنگی .. درد دل من در این کاغذ کوچک جا نمی‌شود ! در این سکوت بغض‌ آلود قطره کوچکی هوس سرسره بازی می‌کند ! و برگۀ سفیدم عاشقانه قطره را در آغوش می‌کشد ! عشق تو نوشتنی نیست .. در برگه&zw...
تاریخ درج: ۹۳/۰۷/۲۵ - ۱۶:۴۲ ( 16 نظر , 152 بازدید )
روبهی به زاغی گفت: بیاااااا
روبهی به زاغی گفت: بیاااااا زاغ گفت: پنیرو می خوای؟ روباه گفت: نه زاغ گفت: پس چی؟ روباه گفت: دوری کنیم از هم!...
تاریخ درج: ۹۳/۰۷/۲۳ - ۲۱:۳۳ ( 11 نظر , 120 بازدید )
من سرما خورده ام!
پاییز را دوست دارم! چون معافم میدارد از پنهان کردن بغضی که در گلویم میگیرد و یا اشکی که در نگاهم میلغزد… آخر همه میدانند، من سرما خورده ام…!...
تاریخ درج: ۹۳/۰۷/۲۳ - ۱۶:۵۸ ( 8 نظر , 104 بازدید )
افغانیه رو می خوان اعدام کنن میگن حرف آخرت چیه؟
افغانیه رو می خوان اعدام کنن میگن حرف آخرت چیه؟ میگه کارگر نمی خوای؟...
تاریخ درج: ۹۳/۰۷/۱۷ - ۱۱:۲۰ ( 13 نظر , 154 بازدید )
چگونگی درج آگهی در سایت و قسمت تبلیغات سایت و اپلیکیشن آموزش زبان انگلیسی urg.ir
کاربران آنلاین (0)