فراموش کردم
اعضای انجمن(108) ارتباط با مدیریت انجمن طریقه آپلود عکس ، فیلم وموسیقی میانالی از نگاهی متفاوت طریقه قرار دادن موسیقی و کلیپ در مطلب
جستجوی انجمن
موسی اصلانی (aslani49 )    

عشق در منزل ما موج میزند ( خاطره واقعی )

درج شده در تاریخ ۹۴/۰۳/۰۹ ساعت 08:01 بازدید کل: 315 بازدید امروز: 314
 

دیشب جمعه هشتم خرداد ماه سال 1394 حدودای ساعت 10 شب گرسنگی بر من مستولی گشت پس بر خانوم محترمه اطلاع رسانی نمودیم

ایشان از سر ذوق فرمودن که همین الان چلومرغی برایتان آماده مینمایم

گفتم: من خیلی گرسنه هستم مگر میتوانی زود آماده کنی

گفت: آری از ناهار دیروز ظهر مونده برایت داغ میکنم

لبخندی زدم و سر سفره منتظر شدم که یک دفعه دیدم یک بشقاب برنج و یک بشقاب قورمه سبزی بر سر سفره ظاهر شد

گفتم: این دیگر چیست؟؟؟؟؟؟؟

گفت میخواستم مرغ را بردارم چشمم به قورمه سبزی افتاد که از پریروز مانده است گفتم مرغ هنوز فرصت دارد ولی این ممکن است فاسد بشود

 

لازم به ذکر است که برای دختر کوچولومون استنبولی تازه پخته بود و به شدت مراقب بود که خانوم کوچولو از غذای من تناول ننماید

این مطلب توسط جلال علی اصغری بررسی شده است. تاریخ تایید: ۹۴/۰۳/۰۹ - ۰۹:۰۵
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
2
3
4
5
6
7
1 2 3 4 5 6 7


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (1)